بوگاتی یکی از قدیمی ترین ماشین های سواری است.چند نمونه عکس تهیه شده است. در ادامه با ما همراه باشید.
گرانترین بوگاتی تاریخ
خودروها طیف بسیار وسیعی را شامل میشوند و هر کدام هم طرفداران خود را دارند در میان این خودروها مدلهایی هستند که پر سرعت ترین یا گران ترین لقب را به خود اختصاص می دهند. تصاویر زیر گویای گرانترین بوگاتی تاریخ می باشد.
مجموعه دار های بسیار زیادی در دنیا وجود دارند که در گذشته های دور یا نزدیک با خریدهای خاصی که بر اساس علاقه شخصی و البته نگاه اقتصادی در دنیای ماشین ها انجام داده اند،با توجه به شرایط و جو رسانه ای و اقتصادی اقدام به فروش و حراج خودروهای خود می کنند. از این طریق، حراج خودروهای خاص و تاریخ ساز هر چند وقت یکبار خبر ساز می شود.
بوگاتی شرکتی قدیمی است که این روزها از جدید ترین خودروی خود رونمایی کرده است که در نوع خود، خودرویی بی نظیر محسوب می شود. بررسی بوگاتی 57SC نشان می دهد که این شرکت در گذشته هم بهترین ها را می ساخته و با حفظ کیفیت تا به امروز در عرصه صنعت خودرو حضور دارد.
این خودروی اسپرت که به حراج گذشته شده، محصول سال 1937 شرکت بوگاتی است. این مدل خودرو که ظاهری شبیه جگوار یا مورگان دارد در بین سال های 1934 تا 1940 در ورژن های مختلفی با تعداد 710 دستگاه ساخته شده است.
از ویژگی های این خودرو می توان به موتور 8 سیلندری با حجم 3257 سی سی اشاره کرد که می تواند 135 اسب بخار قدرت تولید کند و بالاترین سرعتش 153 کیلومتر در ساعت تخمین زده می شود.قیمت اعلام شده برای این خودرو خوش ساخت و اسپرت 11 تا 13 میلیون دلار برآورد می شود که با ارزش ترین خودرو بوگاتی لقب گرفته است.
برخی از این سری بوگاتی بسیار نایاب هستند، برای مثال بوگاتی با نام 57SC Atlantic تنها دو نسخه از آن ساخته شده است و قبلا با قیمت 40 میلیون دلار سه سال پیش به حراج گذاشته شده است. این خودرو ها که متعلق به قبل از جنگ جهانی هستند در نوع خود بی نظیر بوده اند و نشان دهنده وضعیت خودرو سازی پیش از جنگ جهانی هستند.
بوگاتی در روند رشد خود اگر چه خودروهایی فوق العاده را وارد دنیای ماشین ها کرده است، اما همواره با مشکلات مالی زیاد دست و پنجه نرم می کرده و همین مساله باعث شده است این شرکت بارها خرید و فروش بشود و در حال حاضر توسط فولکس واگن، غول بزرگ خودرو سازی خریده شده است.
مجموعه دارهایی که خودروهای بوگاتی را تا به امروز حفظ کرده اند، با خبرساز شدن محصولات بوگاتی به فکر فروش این خودروها افتاده اند.تا شاید شهرت جدید بوگاتی شیرون و در صدر اخبار بودنش به فروش بالاتر این خودرو اسپرت کمک کند؛ هر چند این خودرو با ویژگی هایی که دارد نیازی به جو سازی های رسانه ای برای افزایش قیمت ندارد.
در حراج های گذشته بوگاتی ویرون آشناترین نام بوده است که در زمان معرفی معادله های سرعت و قدرت و طراحی سوپر اسپرت را دگرگون ساخت که در سال 2015 آخرین نمونه آن ساخته شده است.این حراج که برای خودرویی روز صورت گرفته، کم نظیر است؛ چرا که اکثر مجموعه دار ها به دنبال خودروهای قدیمی و تک هستند.
بدون شک عکس ها خاطره های بسیاری را در خود دارند و اخیرا بازنگری انجام شده درمورد عکس های ماندگار تاریخ . از زمان اختراع دوربین عکاسی و عمومیت یافتن کار با آن، لحظات مهم و سرنوشت ساز، افراد مشهور و تاریخ ساز کم نبوده است که در قالب عکس ماندگار شده است.
از زمان اولین عکس گرفته شده در تاریخ در سال 1826 توسط عکاسی فرانسوی “ژوزف نیسه فورنیپس” تا اولین عکس رنگی چیزی نزدیک به 46 سال گذشت و در طول این مدت عکس های بیشماری از لحظات تاریخی، چهره های مهم و تاریخ ساز گرفته شد که همه با تکنیک های ابتدائی عکاسی و فاقد رنگ هستند.
در این میان البته عکاسانی بودند که آنقدر طالب رنگ بوده اند که به رنگ کردن عکس پس از ظهور آن رو آورده اند. با این حال تا سال ها پس از ورود رنگ به فن عکاسی همچنان عکاسی سیاه و سفید عمومیت داشت و عکاسان خبری و پرتره به روش گذشته عکس می گرفتند.
امروزه پیشرفت های تکنولوژیک این امکان را فراهم کرده است که عکس های تاریخی که به هر دلیل سیاه و سفید هستند به عکس رنگی تبدیل شوند و حیاتی دیگر بیابند. گرچه بسیاری با رنگی کردن عکس سیاه و سفید مخالف و آن را از بین بردن ویژگی های بصری عکس می دانند، هستند کسانی که معتقدند این عکس ها با رنگ بیشتر به چشم ها می آیند و ماندگار می شوند.
پایگاه “reddit” از چندی پیش در پروژه ای با عنوان “COLORIZED HISTORY” با کمک جمعی از علاقمندان عکس های تاریخی عکس مهم تاریخ را رنگی و در وبگاه خود با کیفیت بالا منتشر میکند. این عکس ها یا مربوط به وقایع مهم تاریخی می شوند یا خود به دلیل ویژگی های فنی از آثار مهم تاریخ عکاسی به شمار می روند.
در ادامه نگاهی داریم به 50 نمونه از تازه ترین عکس های رنگی شده این مجموعه که می بینید.
آدولف هیتلر
بومی سرخپوست امریکایی در “مینه سوتا”. سال 1908
توماس ادیسون در نیوجرسی. سال 1911
وی.اچ.مورفی و همکارش در حال آزمایش جلیقه ضدگلوله. سال 1923
آبراهام لینکلن رئیس جمهور امریکا. سال 1861
عملیات نجات خدمه کشتی آسیب دیده امریکا در جنگ جهانی دوم. سال 1942
سرباز امریکایی در جنگ جهانی دوم. سال 1941
فروش یخ در خیابان های نیویورک. سال 1912
نوازندگان خیابانی در آمستردام. سال 1885
سربازان امریکایی پشت تانک شرمن آلمانی پناه گرفته اند. سال 1944
“محمدعلی جناح” سیاستمدار پاکستانی
وینستون چرچیل و دخترش در لندن. سال 1943
زنجیره درشکه ها در میدان “مدیسون پارک” در نیویورک. 1900
هنری فورد بنیانگذار شرکت خودروسازی فورد. 1919
عکس یادگاری مرد جوان با اسکیت اختراعی خود. سال 1911
وینستون چرچیل نخست وزیر انگلیس. سال 1941
آدری هیپورن بازیگر معروف در جوانی
بازی کودکانه در تمرین رژه سربازان امریکایی. سال 1943
افسر و بازیگر امریکایی جیمز استیوارت در 20 سالگی
سرباز تیرخورده آلمانی در جنگ جهانی دوم
هانس کریستین اندرسن، شاعر و نویسنده. سال 1869
رئیس یکی از قبایل سرخپوستی. سال 1892
قایق سواری در بعداز ظهر تابستانی “دالارما” در سوئد. سال 1907
کودکان آواره در فرانسه. سال 1918
آدولف هیتلر پیشوای آلمان نازی پیش از صدر اعظم شدن. سال 1933
آتش سوزی کشتی هوایی “هیندنبورگ” در نیوجرسی. سال 1937
کابوی بلند قد و سناتور” موریس شپرد”. سال 1919
پرتره استودیویی از ادگار آلن پو. سال 1848
یکی از توپ های به کار گرفته در جنگ های داخلی امریکا. سال 1865
ماری کوری، فیزیکدان و شیمیدان لهستانی و نخستین زنی که دو جایزه نوبل در رشتههای فیزیک و شیمی دریافت کرد. سال 1890
پرتره استودیویی از چارلز داروین. تاریخ عکس نامعلوم
دختران جوان در حال پائین آوردن بار یخ از ماشین. سال 1918
پرتره استودیویی از ارنست همینگوی. دهه 1940
چارلی چاپلین در 27 سالگی. سال 1916
پابلو پیکاسو نقاش کوبیست. تاریخ عکس نامعلوم
مالکوم ایکس و محمدعلی کلی در نیویورک. سال 1963
“آگوست ردن” مجسمه ساز مشهور فرانسوی. تاریخ عکس نامعلوم
عکس استودیویی از برادران لومیر مخترع اولین دوربین فیلمبرداری. تاریخ عکس نامعلوم
پرتره استودیویی از آبراهام لینکلن. سال 1860
جوزف گاریبالدی میهنپرست شهیر و سیاستمدار ایتالیایى. سال 1860
پرتره استودیویی از ویرجینیا ولف. سال 1902
پرتره استودیویی از ویکتور هوگو. تاریخ عکس نامعلوم
در سوگ کشتهگان جنگ. تاریخ عکس نامعلوم
پرتره استودیویی از “الکساندر گراهام بل” مخترع تلفن. تاریخ عکس نامعلوم
توماس ادیسون، جان باروز و هنری فورد در فلوریدا. سال 1914
سانحه برای اتومبیل در خیابان های واشنگتن. سال 1921
مورگان فریمن در فیلم های خاطره انگیز زیادی ظاهر شده و تمام مردم جهان وی را به خاطر بازی هایش تحسین میکنند. وقتی فریمن نقش رد را در فیلم رستگاری در شائوشنگ در کنار اندی بازی میکند و از اندی امید را می آموزد یا وقتی در فیلم سون در کنار برد پیت به دنبال قاتل هفت گناه کبیره میگردند,در همه این لحظات بازی فریمن ما را به تحسین وامیدارد.
با صدای عمیق و بینهایت آرامشبخش خود بُعد چندمی به درخشش خود در میان ستارگان دیگر تاریخ سینما داده است. شاید اینکه او با بیش از 4.316 میلیارد دلار سود ناخالص کل باکس آفیس و 74.4 میلیون دلار میانگین فروش برای هر فیلم، سومین ستاره موفق دنیا در باکس آفیس است، معیار دیگری بر میزان محبوبیت او باشد.
با آنکه عاشق بازیگری بود، بعد از فارغ التحصیلی از دبیرستان به نیروی هوایی پیوست تا خلبان جنگنده شود. بعدها فهمید که این چیزی نبوده که همیشه می خواسته و حرفه بازیگری را در پیش گرفت.
پس از سال ها حضور در نقش های کوچک و کسب موفقیت های محدود و ناچیز، کم کم نقش های بزرگی نصیبش شد و تحسین منتقدین و عموم مردم را بدست آورد. او حالا یکی از برجسته ترین و محترم ترین ستاره های هالیوودی است.
مورگان فریمن زاده اول ژوئن 1937 در ممفیس تنسی، کوچکترین فرزند مورگان پورترفیلد فریمن و مِیم ادنا، در شیکاگو و میسیسیپی در خانواده ای با درآمد پائین بزرگ شد. کمی پس از تولدش، والدین او مانند بسیاری از آفریقایی-آمریکایی های دیگر، به شیکاگو نقل مکان کردند تا کار پیدا کنند. در این میان، مورگان به مادربزرگش در چارلستون میسیسیپی سپرده شد.
در شش سالگی، مادربزرگش مرد و او به شمال بازگردانده شد تا نزد مادرش که حالا از پدر دائم الخمرش جدا شده بود، زندگی کند.
در دوران نوجوانی، فریمن زمان زیادی از اوقات فراغتش را به دیدن فیلم هایی می گذراند که برای دیدنشان پول توجیبی هایش را کنار گذاشته بود و بدین ترتیب نسبت به بازیگرانی همچون گری کوپر، اسپنسر تریسی و سیدنی پوآتیه علاقه و حس تحسین زیادی پیدا کرده بود.
ورود فریمن به دنیای بازیگری کاملاً شانسی و تصادفی بود. وقتی هنوز در مقطع راهنمایی تحصیل می کرد، بخاطر کشیدن صندلی از زیر پای دختری که دوستش داشت، تنبیه شد و مجازاتش این بود که در مسابقه تئاتر مدرسه شرکت کند.
بر خلاف آنچه مسئولین مدرسه انتظارش را داشتند، این پسر 12 ساله روی صحنه ثابت کرد که بازیگری در ذات اوست و در این درس بهترین نمره ها را کسب کرد.
با آنکه از بازیگری لذت فراوانی می برد، ولی پرواز و به خصوص فکر اینکه یک جنگنده را به پرواز دربیاورد، بیش از هر چیزی او را به هیجان می آورد.
به همین دلیل بود که پس از دبیرستان، در سال 1955 بورس نیمه کامل تحصیل در رشته تئاتر را رد کرد و به نیروی هوایی ایالات متحده آمریکا ملحق شد.
ولی ارتش خیلی از آن چیزی که تصورش را می کرد دور بود. بجای آنکه در آسمان ها مانور بدهد، او را به فعالیت زمینی به عنوان مکانیک و تکنیسین رادار گماشتند. همان زمان بود که فهمید اصلاً دلش نمی خواهد از آن بالا مردم روی زمین را هدف تیربار جنگنده قرار دهد.
بعدها در مصاحبه با یک مجله گفت: «من به یه درک ناگهانی رسیدم و اون این بود که من عاشق این کار نبودم، بلکه عاشق ایده و تصور اون بودم.» در سال 1959، مورگان از نیروی هوایی جدا شد و شانسش را در غرب امتحان کرد و به هالیوود رفت تا ببیند که آیا می تواند در حرفه بازیگری موفق شود یا خیر. زندگی به عنوان بازیگر چندان سهل و آسان نبود.
در کلاس های بازیگری شرکت می کرد و برای پیدا کردن کار به هر دری می زد. اوایل دهه شصت بود که دوباره اسباب کشی کرد و این بار به نیویورک سیتی رفت، شهری که در آن کارهای روزانه بی اهمیتی انجام می داد و شب ها را به تست بازیگری می گذراند.
در سال 1967 یعنی همان سالی که با جینت ادیر بردشاو ازدواج کرد، با به دست آوردن نقشی در نمایش تماماً آفریقایی-آمریکایی «سلام دالی» در برادوی با هنرنمایی پرل بیلی، فریمن به موفقیت رسید. همان زمان ها بود که فریمن در نمایش «عشاق سیاه پوست» که نمایشی خارج از برادوی بود نیز بازی کرد.در سال 1971 در سطح ملی بیشتر مشهور شد، یعنی همان موقعی که شروع به حضور منظمی در برنامه تلویزیونی «شرکت الکتریکی» با موضوع آموزش خواندن برای گروه سنی کودک کرد.
در برنامه ای که ستاره های مشهوری مانند ریتا مورنو، جوآن ریورز و جین وایلدر داشت، فریمن کاراکترهایی به یادماندنی مانند «کنت دراکولا» را زنده کرد. با این حال فضای تلویزیون زندگی دشوار و طاقت فرسایی را برای فریمن رقم زد.
علیرغم هنرنمایی روی صحنه تئاتر که برایش نامزدی جایزه تونی در اواخر دهه هفتاد را به همراه داشت، گویی فریمن نمی توانست نقشی در یکی از فیلم هایی که دوست داشت را بدست بیاورد.
وقتی برنامه «شرکت الکتریکی» در سال 1976 لغو شد، حرفه او به نقطه ای بحرانی رسیده بود و زندگی شخصی اش هم دچار تلاطم و آشفتگی شده بود. مدتها قبل از آنکه این برنامه به پایان برسد، می دانست که زندگی مشترکش به بن بست رسیده و عادت نوشیدن نیز کم کم آغاز شده بود و در نهایت مورگان و جینت در سال 1979 متارکه کردند.
یک سال پس از جدایی، با به دست آوردن نقش یک زندانی دیوانه در فیلم «بروبیکر» رابرت ردفورد، کمی امیدوار شد. ولی جریان منظم فیلم هایی که دوست داشت در آنها بازی کند هرگز تحقق نیافت و مجبور شد دوباره به تلویزیون برگردد و دو سال آزگار را در سریال آبکی «دنیایی دیگر» بگذراند.
بقیه سال های این دهه نیز به همین ترتیب گذشتند و فریمن نقش هایی بازی کرد که برایش تاحدودی تحسین و مقبولیت آوردند، ولی آنقدر بزرگ نبودند که او را در لیست بازیگران درجه یک و مهم هالیوودی قرار دهند. در سال 1984 در فیلم «هری و پسرش» پل نیومن، نقش کوتاهی داشت و در مینی سریال تلویزیونی «قتل های کودکان آتلانتا» گویندگی کرد.
در سال 1987 بود که شانس فریمن برگشت و در فیلم «خیابان اسمارت» نقش فست بلک را بازی کرد که در عرصه سینما موفقیت بزرگی برایش محسوب می شد و حتی نامزدی اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد را برایش به ارمغان آورد.
پائولین کائل، منتقد فیلم، حتی تا آنجا پیش رفت که این سوال را پرسید: «آیا مورگان فریمن برجسته ترین بازیگر آمریکایی نیست؟» دو سال بعد فریمن تحسین و تمجید بسیاری کسب کرد و جایزه گلدن گلوب بهترین بازیگر مرد و یک نامزدی اسکار دیگر را برای نقش راننده کله شق فیلم «رانندگی برای خانم دیزی» از آن خود کرد.
در دهه نود دیگر او برای فیلم هایی با بودجه های سنگین انتخاب می شد و در همین دهه بود که در فیلم هایی افسانه ای و به یاد ماندنی همچون «رستگاری در شاوشنک» (1994)، «هفت» (1995) و «برخورد عمیق» (1998) هنرنمایی کرد.
در سال 2005، فریمن جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد را برای فیلم «دختر میلیون دلاری» ساخته کلینت ایستوود برد. بعدها نقش لوسیوس فاکس را که قبلاً در سال 2005 در فیلم «بتمن آغاز می کند» بازی کرد بود، در دنباله های موفق و پرفروش «شوالیه تاریکی» (2008) و «شوالیه تاریکی برمی خیزد» (2012) از سر گرفت.
در مراسم گلدن گلوب 2012، فریمن جایزه سسیل بی. دیمیل را برای کمک های شایسته و برجسته به دنیای سرگرمی دریافت کرد.
وی درباره انتخاب نقش هایش می گوید: «دوست دارم تو نقش هایی که بازی می کنم تنوع باشه. هر چه نقش ها متنوع تر، بهتر. انگار من تو قالب آدم خوب و مثبت گیر افتادم و این در واقع ورای کنترل منه. ولی غیر از اون، یه قصه خوب و یک کاراکتر جالب چیزیه که دنبالشم.»
صدای متمایز و فصیح فریمن نیز برای گویندگی بسیار مناسب است. صدای او را می توانید در فیلم هایی فراموش نشدنی مانند «جنگ دنیاها» و مستند برنده اسکار «رژه پنگوئن ها» بشنوید. در سال 1997 وی با کمک شرکایش کمپانی فیلمسازی Revelations Entertainment را تأسیس کرد که شامل کمپانی توزیع فیلم آنلاین ClickStar نیز می شد.
با آنکه شکوفایی بازیگری فریمن خیلی دیرهنگام بود، ولی هرگز نسبت به این موضوع تلخی و ناراحتی به خود راه نداد. فریمن در این باره می گوید: «موفقیت زمانی پیش میاد که باید بیاد. من 30 ساله که تو این کارم و سابقه 30 ساله داشتن تو این کار چیز بدی نیست.
اغلب به این فکر می کنم که شاید خیلی خوش شانس بودم که موفقیت زودهنگام در جوانی و در دهه هفتاد نداشتم. ممکن بود خیلی راحت تو اون دوره بسوزم.»
فریمن برند در حال توسعه خود را با اعمال نیکوکارانه همراه نموده و از آنجائیکه در دلتای میسیسیپی زندگی می کند، پس از وقوع توفان کاترینا کمک مالی زیادی به قربانیان این بلای طبیعی کرد.
وی از طریق بنیاد راک ریور که خود آن را تأسیس کرده، میلیون ها دلار به برنامه های آموزشی و آکادمیک وقف کرده و بخشیده است. در سال 2004 نیز برای قربانیان گرینادا، وجوه مالی امدادی سازماندهی نمود.
انرژی او در حوزه ها دیگری نیز صرف می شود و در همین سال های اخیر بود که او پروانه خلبانی اش را نیز گرفت. در حالیکه زندگی شخصی اش در این سال ها آشفته و پرتلاطم بوده – او و همسر دومش میرنا در سال 2007 از هم جدا شدند و نزدیک بود در تصادف اتومبیل در چارلستون میسیسیپی کشته شود – ولی این بازیگر محبوب هرگز حتی نشانه ای از ناامیدی و کندی موفقیتش نشان نداده است.
در سال 2009، فریمن دوباره با کلینت ایستوود همکاری کرد و نقش نلسون ماندلا، رئیس جمهور آفریقای جنوبی را در فیلم «شکست ناپذیر» بازی کرد، فیلمی که نامزدی اسکار دیگری برای فریمن به همراه داشت.
انتخاب نقش ها و همچنین رفتار و منش خارج از فیلم او باعث شده که فریمن نزد همگان احترام بالایی داشته باشد و حتی آن دسته از افرادی که در مصاحبه ها و صحبت هایشان به تحسین و تأیید طرف مقابل عادت ندارند نیز به او احترام بگذارند.
مایک والاس که در سال 2006 با او مصاحبه کرد، گفته بود: «مورگان مردی بسیار خوش مشرب و دوست داشتنیه. اون خیلی فهمیده و مدبره و به هیچ وجه تلخ و نچسب نیست. اون هنوز هم در حال کاوش روی زندگیشه و این قابل تحسینه. من احترام فوق العاده زیادی برای مورگان فریمن قائلم.»