هفت صبح

گلچین اخبار و اطلاعات روز

هفت صبح

گلچین اخبار و اطلاعات روز

حقیقت تلخی بنام طلاق والدین و کنار آمدن با آن

حقیقت تلخی بنام طلاق والدین و کنار آمدن با آن 

در صورت طلاق والدین ضربه بسیار بسیار بزرگی به فرزندان آنها وارد می آید و فرزندان باید شاهد از هم پاشیدن کانون خانواده باشند . برای خیلی‌ها طلاق والدین یک نقطه تحول در زندگی محسوب می‌شود، چه این طلاق سال‌ها پیش اتفاق افتاده باشد یا به‌ تازگی.

 

این روزها آمار طلاق رو به ازدیاد است، به همین علت این تجربه برای بچه‌های زیادی رخ می‌دهد. اما وقتی برای شما اتفاق بیفتد، ممکن است احساس تنهایی کنید و ندانید که چه اتفاقی در حال روی دادن است. ممکن است سخت به نظر برسد، اما کنار آمدن با آن ممکن است.

 

چرا والدینم از هم طلاق می‌گیرند؟
والدین به دلایل مختلفی از هم جدا می‌شوند. معمولاً زمانی طلاق اتفاق می‌افتد که زوج احساس کند بخاطر جنگ و جدال‌ها و عصبانیت‌ها دیگر قادر به زندگی کردن کنار هم نیستند یا عشقی که موقع آشنایی به یکدیگر داشتند تغییر کرده است.

 

طلاق می‌تواند به این دلیل هم باشد که یکی از والدین عاشق فردی دیگر می‌شود و گاهی‌اوقات هم به‌خاطر یک مشکل جدی مثل اعتیاد طلاق رخ می‌دهد.

 

کاملاً عادی است که نوجوانان احساس کنند که طلاق والدینشان تقصیر آنها بوده است اما این اصلاً درست نیست. بعضی از بچه‌ها خیلی دوست دارند که برای جلوگیری از این اتفاق کاری از دستشان برآید و خیلی‌ها هم افسوس می‌خورند که شاید اگر بیشتر در محیط خانواده همیاری می‌کردند، رفتار بهتری داشتند یا نمرات بهتری در مدرسه می‌گرفتند، این اتفاق روی نمی‌داد.

 

اما جدایی و طلاق در نتیجه مشکلات پدر و مادر با هم اتفاق می‌افتد و هیچ ارتباطی به فرزندان آنها ندارد. تصمیماتی که بزرگترها می‌گیرند مربوط به خودشان است.

 

اگر والدین شما در حال طلاق گرفتن هستند، ممکن است احساسات مختلفی را حس کنید. عواطفتان ممکن است مدام تغییر کند. ممکن است احساس عصبانیت، خستگی، ناراحتی و غم کنید. ممکن است از یکی از والدین جانبداری کنید یا یکی دیگر را بخاطر موقعیتی مقصر بدانید.

 

ممکن است احساس تنهایی، سرخوردگی، ترس، نگرانی و گناه کنید. همچنین ممکن است یبخاطر فشارها و تنش‌هایی که همیشه در خانه وجود داشت، یکدفعه احساس راحتی کنید. این احساسات کاملاً طبیعی هستند و حرف زدن درمورد آنها با یکی از دوستان، اعضای خانواده و یک بزرگتر قابل‌اعتماد واقعاً کمک‌حالتان خواهد بود.

 

طلاق والدینم چطور زندگی من را تغییر خواهد داد؟
برحسب اینکه چه اتفاقی در خانواده‌تان می‌افتد، لازم است که خودتان را با این تغییرات وفق دهید. این می‌تواند شامل اینها باشد: نقل‌مکان کردن، عوض کردن مدرسه، گذراندن وقت با هر دو والدینتان به صورت جداگانه و کنار آمدن با احساسات ناخوشایند والدینتان نسبت به هم.

 

والدینتان برای حق حضانت و نگهداری از شما به دادگاه خواهند رفت و شما با یکی از والدینتان زندگی خواهید کرد و گاهی پیش آن یکی می‌روید یا والدینتان به طور مساوی زمان با شما بودن را بین خود تقسیم می‌کنند.

 

بعضی از نوجوان‌ها محبور می‌شوند مدام بین پدر و مادرشان در آمد و شُد باشند و این مشکلاتی را چه از نظر اجتماعی و چه عملی برایشان پیش می‌آورد.

 

اما با گذشت زمان می‌توانید برنامه خوبی برای خود بریزید. معمولاً خاتمه یافتن ترتیب حضانت زمان می‌برد. این به شما زمان کافی می‌دهد تا با تغییرات جدید خود را وفق دهید و به خانواده این امکان را می‌دهد که تصمیم بگیرد چه تصمیمی بهتر است.

 

مسائل مالی والدینتان نیز تغییر خواهد کرد. آن طرفی که در طول ازدواج کار نمی‌کرده است، لازم است برای گذران زندگی خود کار پیدا کند. این مسئله هم فرد را دچار هیجان و هم استرس می‌کند. طلاق هزینه‌هایی نیز در بر دارد، از هزینه وکلاء گرفته تا هزینه جابجایی به یک خانه جدید.

 

شاید خانواده شما نتوانند همه چیزهایی که قبلاً در اختیار داشتید را برایتان فراهم کنند. این یکی از تغییرات دشواری است که معمولاً با طلاق همراه است. البته تغییرات خوبی هم ممکن است وجود داشته باشد اما اینکه چطور با تغییرات استرس‌زا کنار بیایید به موقعیت، شخصیت شما و شبکه حمایتی‌تان بستگی دارد.

 

والدین و نوجوانان برای راحت‌تر کردن طلاق چه می‌توانند بکنند
آرامش خود را حفظ کنید. کنار آمدن با طلاق وقتی والدین با هم راه بیایند بسیار راحت‌تر می‌شود. وقتی والدین با هم جنگ و دعوا می‌کنند، همه چیز برای نوجوان دشوارتر می‌شود.

 

شما تاثیری بر نحوه رفتار والدینتان در طلاق نخواهید داشت اما می‌توانید از آنها خواهش کنید که تمام سعی خود را برای خودداری از بر زبان آوردن کلام تلخ و غیرمحترمانه نسبت به هم به کار گیرند. مهم نیست که والدین تا چه میزان با هم مشکل داشته باشند، باید برای به حداقل رساندن استرس فرزندشان آرامش خود را حفظ کنند.

 

عادل باشید. اکثر نوجوانان می‌گویند که خیلی مهم است که والدین آنها را مجبور به جانبداری کردن از یک طرف نکنند. باید برای نزدیک‌تر کردن خود به یکی از والدینتان آزادی داشته باشید، بدون اینکه طرف دیگر با حسادت، عصبانیت و خشونت با این مسئله برخورد کند. ناعادلانه است که کسی احساس کند که جانبداری کردن از یکی از والدین بی‌وفایی نسبت به آن دیگری است.

 

وقتی کنار گذاشتن تلخی و عصبانیت برای والدین دشوار باشد یا اگر بخاطر تغییراتی که طلاق برایشان ایجاد کرده افسرده و ناراحت باشند، می‌توانند از یک مشاور رواشناس کمک بگیرند. این می‌تواند به آنها کمک کند راحت‌تر با درد ناشی از طلاق کنار بیایند و به دنبال شادی دوباره باشند و بار سنگین را از دوش فرزندانشان بردارند.

 

کودکان و نوجوانان هم می‌توانند از ملاقات با یک مشاور روانشناس فایده ببرند. متخصص به آنها کمک می‌کند بهتر با استرس ناشی از طلاق والدین خود کنار بیایند.

 

در تماس باشید. رفت و آمد بین دو خانه ممکن است سخت باشد، مخصوصاً اگر والدینتان دور از هم زندگی کنند. فکر خوبی است که با یکی از آنها که دور از شماست مدام در تماس باشید. حتی یک ایمیل زدن ساده می‌تواند نشان دهد که به او فکر می‌کنید و دلتنگش هستید. تلاش برای برقراری تماس وقتی دور هستید باعث می‌شود از حال و روز هم باخبر بمانید.

 

راه چاره پیدا کنید. احتمالاً دوست خواهید داشت که هر دو نفر آنها، هم پدر و هم مادرتان، در اتفاقات مهم مثل مسابقات، بازی‌ها و مراسم‌های خاص شرکت داشته باشند اما گاهی‌اوقات یکی از آنها از حضور یافتن در شرایطی که آن دیگری نیز هست، احساس خوبی ندارد.

 

اگر والدینتان بتوانند راهی برای کنار آمدن با چنین شرایطی پیدا کنند خیلی خوب خواهد بود مخصوصاً چون شما به حمایت هر دو آنها نیاز دارید. می‌توانید خودتان راه‌حلی برای این مشکل پیدا کنید و هر دو آنها را از آن باخبر کنید.

 

درمورد آینده حرف بزنید. نوجوانان زیادی که والدینشان از هم جدا شده‌اند نگران این هستند که برنامه‌هایی که برای آینده‌شان ریخته‌اند برهم بخورد. بعضی از آنها نگران این هستند که هزینه‌های طلاق به این معنی است که پول کمتری برای دانشگاه رفتن یا سایر مخارج آنها خواهد بود.

 

زمان خوبی پیدا کنید و با والدینتان درمورد این نگرانی‌های خود حرف بزنید. نگران این نباشید که با حرف‌هایتان استرس و فشار بیشتری به آنها وارد کنید. اینکه نگرانی‌هایتان را مطرح کنید خیلی بهتر از آن است که آنها را در دلتان نگه دارید و اجازه دهید که بینتان دشمنی و کینه ایجاد شود.

 

بیشتر مشکلات راه‌حل دارند و مشاوران می‌توانند به نوجوانان و والدین آنها برای پیدا کردن این راه‌حل‌ها کمک کنند.

 

توانایی‌هایتان را پیدا کنید. چطور با استرس برخورد می‌کنید؟ آیا عصبانی می‌شوید و آن را سر خواهر و برادرهایتان، دوستانتان و یا خودتان خالی می‌کنید؟ یا از آندسته هستید که همیشه دیگران را به خودتان مقدم می‌دانید؟ آیا همیشه از مشاجره دوری می‌کنید و فقط امیدوارید که مشکلات خودبه‌خود از بین بروند؟

 

یک اتفاق مهم مثل طلاق افراد را در شرایط سختی قرار می‌دهد اما به آنها کمک می‌کند که پی به توانایی‌های خود ببرند و مهارت‌های سازگاری جدیدی یاد بگیرند. مثلاً اگر یکی از والدینتان به آن دیگری بددهانی کند، چه باید بکنید؟ بعضی‌اوقات ساکت ماندن تا زمانیکه عصبانیت او فروکش کند و بعد صحبت کردن با آرامش درمورد موضوع، راه خوبی است.

 

باید به آنها بگویید که حق این را دارید که هر دو آنها را دوست داشته باشید و این به رفتاری که آنها با هم دارند ارتباطی ندارد.

 

اگر برای یافتن توانایی‌هایتان نیاز به کمک دارید—مثلاً کمک خاله یا عمه و یا مشاور مدرسه—حتماً کمک بگیرید. و اگر روبه‌رو شدن با والدینتان برایتان دشوار بود، می‌توانید برایشان نامه بنوسید.

 

زندگیتان را بکنید. گاهی‌اوقات در طول طلاق، والدین آنقدر درگیر تغییرات خود می‌شوند که انگار زندگی شما متوقف می‌شود. علاوه بر متمرکز بودن روی برنامه‌ها و آرزوهای خودتان، باید مطمئن شوید در فعالیت‌های سابقتان همچنان شرکت داشته باشید.

 

اگر اوضاع خانه برایتان چندان مساعد نبود، ببینید می‌توانید پیش یکی از دوستان یا اقوامتان بمانید تا اوضاع آرام‌تر شود. مراقب خودتان باشید، خوب غذا بخورید و ورزش کنید—هر دوی اینها استرستان را کم می‌کند.

 

بگذارید دیگران حمایتتان کنند. درمورد احساسات و واکنش هایتان به طلاق با فردی قابل‌اعتماد حرف بزنید. اگر ناراحت هستید، بگذارید دوستان و اعضای خانواده از شما حمایت کنند. این احساسات معمولاً گذرا هستند.

 

اگر اینطور نبودند و این احساس افسردگی و ناراحتی مدام با شما بود، یا اگر تمرکز کردن روی فعالیت‌های طبیعی زندگیتان برایتان سخت شده بود، با یک مشاور روانشناس صحبت کنید. والدین، مشاور مدرسه یا یک پزشک می‌توانند به شما برای پیدا کردن یک متخصص مشاور خوب کمک کنند.

 

به دنبال نقاط مثبت باشید. این دوران بالا و پایین‌های زیادی دارد اما نوجوانان می‌توانند با موفقیت با طلاق والدینشان و تغییراتی که ایجاد می‌کند کنار بیایند. حتی ممکن است نقاط مثبت زیادی هم در آن پیدا کنید. نوجوانان زیادی متوجه می‌شوند که والدینشان بعداز طلاق خوشبخت‌تر و شادتر از گذشته می‌شوند و راه‌های بهترین برای کنار آمدن و برقراری رابطه با والدینشان پیدا می‌کنند.

 

بعضی نوجوانان وقتی خواهر را برادر کوچکترشان نیاز به محبتو حمایت آنها دارد، عشق‌ورزیدن و محبت کردن را یاد می‌گیرند.

 

خواهر و برادرهایی که سن و سال نزدیک به هم دارند به هم نزدیک‌تر می‌شوند و با کمک هم با مشکلات ناشی از طلاق والدینشان کنار می‌آیند. کنار آمدن با طلاق کمک می‌کند قوی‌تر و بالغ‌تر شوید. بعضی‌ها مسولیت‌پذیرتر می‌شوند، مشکلات را بهتر حل می‌کنند، شنونده‌های بهتری می شوند و دوستان بهتری برای دیگران خواهند بود.

 

خیلی‌ها عقیده دارند که بعد از طلاق والدینشان مهارت‌های زیادی را برای زندگی کردن یاد گرفته‌اند که قبلاً هیچ از آن نمی‌دانستند.

 

فیلم‌های زیادی درمورد طلاق و نامادری و ناپدری ساخته شده است—که بعضی از آنها پایان خوش و بعضی پایان غم‌انگیز دارند. زندگی واقعی هم همینطور است. اما بیشتر نوجوانانی که والدینشان از هم جدا می‌شوند، یاد می‌گیرند که می‌توانند از پس مشکلات راه با موفقیت برآیند.

 

با گذشت زمان، اجازه دادن به دیگران برای حمایت از آنها و متمرکز شدن روی نقاط مثبت زندگی می‌توانید مشکلات را کمتر کنید.

 

 


ادامه مطلب ...

جوانان دهه هفتادی و ازدواج و طلاق

جوانان دهه هفتادی و ازدواج و طلاق 

جوانان دهه هفتادی درباره زندگی و ازدواج حرف و حدیث های زیادی را به وجود آورده اند و آمار بالای طلاق و دعوا در آنها دیده میشود. ازدواج و طلاق برای دختران و پسران دهه هفتادی به یک کار عادی و بسیار ساده ای تبدیل شده است. اما شاید شما هم تمایل داشته باشید دلیل این کار را بدانید.

 

ازدواج و طلاق به سبک دهه هفتادی ها از آن روزی که برای اولین بار وارد اتاق سحر شدم و با تعجب دیدم اتاقش شبیه فروشگاهی است که با انبوه هدایا، از شکلات و عطر تا خرس های عروسکی متعدد تزیین شده، تنها یک سال گذشته است؛ همان روزی که با ذوق و شوق می گفت: «همه اینا رو شایان خریده، دیوونه تیپ و دست و دلبازی شم.»

 

و حالا بعد از یک سال باز در همان اتاق هستم واتفاقا یکی از همان خرس های گنده قرمز یادگار هدایای شوهر سابقش را بغل کرده، اما از آن شور و حال قبلی هیچ اثری نیست. می گوید: «لیاقتمو نداشت به جهنم! به درک! راحت شدم.»

 

از خودم می پرسم عشقی که به قول سحر آنقدر «راستکی» بود که او و شایان ۲۳ ساله را بعد از شش ماه آشنایی، پای سفره عقد بنشاند چرا آنقدر قدرت نداشت که آن ها را بیشتر از یکسال در کنار هم نگه دارد؟

 

کمی که می گذرد، خرس عروسکی قرمز را به گوشه ای پرت می کند، پشت پنجره خانه پدری ایستاده است، خیلی فرق کرده، دیگر عاشق تیپ یا دست و دلبازی هیچ کس نیست و البته تفاوت مهم تر این است که زمان، هرگز برایش به عقب باز نمی گردد.

 

شبیه سربازی است که در اولین نبردش، شکست سختی خورده است و در عمق نگاهش راز تلخ این شکست برای همیشه پنهان خواهدماند. آمار و ارقام می گوید این روزها بیشترین تعداد طلاق در جامعه ما مربوط به دهه هفتادی هاست.

 

نسل پرشور و متفاوتی که اتفاقا، برخلاف دهه شصتی ها، اصلا اصراری به پیدا کردن نیمه گمشده شان ندارند و ازدواج در سنین پایین در آن ها به وفور است، اما متاسفانه تعداد پرونده های طلاقشان هم دارد پا به پای آمار ازدواجشان پیش می آید.

 

ما این بار با حضور دکتر نصیر دهقان، پزشک و مدرس دانشگاه، به چرایی آمار بالای طلاق در میان جوانان دهه هفتاد پرداختیم، با ما همراه باشید…

 

دو سالار در یک اقلیم نمی گنجند خیلی وقت ها از سه عامل مشکلات اقتصادی، نارضایتی از رابطه زناشویی و اعتیاد، به عنوان مهم ترین عوامل طلاق نام برده می شود، اما به جز این ها به نظر می رسد رویکرد غیراصولی پدر و مادران در تربیت و پرورش فرزندانشان را هم باید به این عوامل اضافه کرد؛

 

فرزندان دردانه ای که با توجه به بالارفتن تحصیلات پدر و مادرها یا به دلیل شرایط اقتصادی و اجتماعی موجود، اغلب در خانواده هایی کوچک با یک یا حداکثر دو فرزند تربیت شده و بسیار مورد توجه و محبت بوده اند، ضمن اینکه بعد از دهه هایی متوالی پدرسالاری، ورق هم برگشته و آن یکی یکدانگی با دوره فرزندسالاری، توأم شده است.

 

مجموعه این شرایط باعث شده که فرزندان با تساهل و تسامح بالای پدران و مادران رشد پیدا کرده و از اواخر دهه شصت و اوایل دهه هفتاد، حق تقدم برای آنان به صورت فراگیر و بی چون و چرا آغاز شود، تا آنجا که نتایج این رویه غلط گاهی به بی مسئولیتی و افسارگسیختگی رفتاری محسوس در جوانان انجامیده است.

 

حالا به آنجا رسیده ایم که دختران و پسران در دوران فرزندسالاری، هر کدام برای خودشان سالاری شده اند و راستش عجیب نیست اگر بعد از ازدواج، این دو سالار در یک اقلیم نگنجند!

 

ایرادها و مشکلات فرزندپروری در ایران به طور خلاصه، شاید ناآگاهی والدین و اجرای الگوی تربیتی کاملا احساساتی همراه با دلسوزی های آسیب رسان، مهم ترین نقیصه تربیت فرزندان در نسل جدید باشد، برای نمونه در ایران مادران یک عمر به اشک ها یا نارضایتی های فرزندانشان حساس بوده و در مقابل آن دست و پایشان را گم کرده اند، در حالی که در دنیا دلسوزی در فرزندپروری، کاملا رد شده است.

 

مساله بسیار مهم تر دیگر این که ما برای تربیت فرزندانمان آموزش ندیده ایم، نیروی متخصص زیادی هم برای آموزش شیوه های درست تربیت و به روز فرزندان در خانواده ها نداریم و به همین دلایل نسلی بار می آوریم که همیشه ناراضی، مسئولیت ناپذیر و طلبکار است و البته ناکامی پشت ناکامی انبار می کند.

 

خوب است در اینجا اشاره کنیم، هشت قانون اساسی برای فرزندپروری عملی وجود دارد که هیچ کدامشان در کشور ما به عنوان اصول تربیت فرزند، رعایت نمی شوند و نا به هنجاری ها و سرکشی های شایع در نوجوانان و جوانان امروزی، با توجه به تربیت غلطی که وجود داشته، نوک پیکان حمله را بیشتر از همیشه به سمت پدران و مادران نشانه می گیرد.

 

اگر جوانان حق تقدم نظرات یا عقاید منطقی تر را در خانواده نپذیرفته باشند و بخواهند تحت هر شرایطی حرف اول و آخر را بزنند، بعد از ازدواج هم در زندگی مشترک دوام نخواهند آورد چون از قضا ممکن است همسر آن جوانی که «خودرای» بار آمده است، از خودش هم «خودسرتر» باشد.

 

دهه هفتاد، دهه فردگرایی بدون هیچ شکی، دهه هفتاد در مقایسه با گذشته، دهه چرخش بسیاری افراد از جمع گرایی به فردگرایی است؛ تا پیش از این، در خانواده های ایرانی فرهنگ جمع گرا وجود داشت که نظر و تصمیم خانواده در آن ها بسیار مهم بود اما با گسترش شبکه های اجتماعی و اینترنت در ایران، فردگرایی کم کم آغاز شد و با توجه به مشکلات اقتصادی جدی، رفت و آمدهای خانوادگی هم تا جای ممکن کم شد.

 

بنابراین فردگرایی روی سبک زندگی افراد، تاثیر فراگیر خودش را گذاشت و این در حالی بود که ما به اندازه کافی برایش آمادگی نداشتیم چون برای مدیریت حاشیه های این موضوع کاری نکرده بودیم، به این ترتیب، خانواده ای که عادت داشت در همه امور دخالت کند، حالا جا خالی کرد اما جای خالی اش به درستی پر نشد.

 

زندگی درخانه های مجردی، عادت به تفریحات و جمع های مجردی، میل مفرط به تنهایی و قطع ارتباط با خانواده باعث می شود نسل جوان از تجربه و همراهی خانواده دور بماند و در نتیجه باید ناچار با آزمون و خطا زندگی را تجربه کند. نسوختن و نساختن!

 

خوب یا بد، جوانانی که این روزها با تئوری سوختن و ساختن برای حفظ زندگی مشترک موافق هستند، بسیار کمیابند، ضمن اینکه آستانه تحمل جوانان دهه هفتادی هم به دلایل متنوعی پایین است، گویی یک عهد نانوشته در میان جوانان از پسر و دختر وجود دارد که برای نگه داشتن زندگی مشترک مثل قدیم ها به زحمت نیفتند، از خواسته هایشان نگذرند یا فداکارانه رفتار نکنند که همین تعهد بر سر نسوختن و نساختن(!)

 

خیلی وقت ها زمینه بروز مشکلات جدی و تمام شدن غائله ازدواج یا طلاق توافقی را فراهم می کند، ضمن اینکه تلاش برای حفظ زندگی مشترک هم گویا چندان مد نیست!

 

پسران وابسته، دختران رویایی به طور مطلق نمی توان گفت، اما براساس پرس و جوهای میدانی در میان زوج های جوان دهه هفتادی که طلاق گرفته اند، تنبلی، بی مسئولیتی و وابستگی زیاد مردان جوان به خانواده هایشان از یک طرف و رویایی بودن و داشتن توقعات بالای مالی از سوی دختران جوان، گله مشترک بین اغلب زوج هایی است که متارکه کرده اند.

 

طبیعی هم هست وقتی پسران جوان تا روزی که داماد می شوند از مادرشان برای پیدا کردن جوراب هایشان هم سرویس می گیرند و دختران بی علاقه به خانه و آشپزخانه، جز دریافت محبت به سبک سریال های رمانتیک و حضور در مراکز خرید لوکس، تصور واقع بینانه دیگری از زندگی مشترک ندارند، در ابر رویاهایشان، جایی برای سختی کشیدن وجود نداشته باشد،

 

غافل از اینکه اگر روزی روزگاری برای آن ها زندگی بدون دغدغه های مالی و داشتن مهارت های کافی ممکن شده است، به سبب حضور پدران و مادران به طور دائم در پشت صحنه است و با کنار رفتن شان به توانایی، مهارت های زندگی، معرفت و مسئولیت پذیری داماد به همراه گذشت، درک، همراهی و حتی مهارت های خانه داری عروس خانم کاملا نیاز خواهد بود.

 

تفاوت آیفون سیکس اس با همسر اگر سی سال پیش معیارهای ازدواج برای بیشتر مردم تناسب سن، ظاهر و تحصیلات بود، امروز این شرایط برای نسل جوان، خیلی ابتدایی به نظر می رسد.

 

دکتر نصیر دهقان در این باره می گوید: «متاسفانه کسی برای نسل جوانی که این روزها در سن ازدواج قرار دارد از معیارها واقعی، موثر و مهم ازدواج صحبتی نکرده، در عوض توجه بیش از اندازه به ظاهر در میان دختران جوان و شرایط مالی پسران، آن هم در شرایط بد اقتصادی امروز، بحران های تازه ای را در زمینه ازدواج شکل داده است،

 

در جامعه ای که موبایل و تیپ و جراحی های زیبایی جایگزین معیارهای ازدواج شد، تا آنجا که مردم فرق آیفون سیکس با آیفون سیکس اس را می دانند، اما نمی دانند برای ازدواج تناسب فرهنگی مهم تر است یا تناسب ظاهری، توافق خانواده مهم تر است یا تحصیلات؟ آمار بالای طلاق جای تعجب ندارد.»

 

ازدواج با آشنایی قبلی، یک فصل تازه اگر در گذشته خانواده های ایرانی با توجه به میل، سلیقه، معیارها و تشخیص خودشان، برای فرزندانشان همسر مناسب را انتخاب می کردند، اما امروز جوانان اغلب با دوستی های قبلی و معیارهای به روزشان، دست به انتخاب همسر می زنند.

 

زمینه آشنایی بین دختران و پسران جوان گاهی در دانشگاه ها، گاهی در میهمانی ها و خیابان و گاهی هم در فضاهای مجازی ایجاد می شود، اما ایراد از مکان دوست یابی نیست، بلکه مشکل از آنجاست که با عوض شدن معیارهای نسل جدید و نحوه انتخاب و شناسایی همسر،

 

هنوز هیچ آموزش هدفمند، الگو و آگاهی بخشی درستی برای کمک به انتخاب شریک زندگی، وجود ندارد، بنابراین سال ها دوستی و آشنایی بین دختران و پسران جوان بیشتر از آنکه جنبه شناختی داشته باشد، جنبه تفریحی دارد، به نظر می رسد ناتوانی نسل جوان برای شناخت درست از شخصیت واقعی،

 

سلایق و توقعات طرف مقابل از زندگی مشترک در طی دوستی هایشان و متعاقب آن انتخاب غلط برای ازدواج از عوامل مهم بالارفتن آمار طلاق در میان جوانان دهه هفتاد است.

 

برای زن و مرد زندگی شدن «باید» آموزش دید حتما شما هم با ما موافقید که بلوغ جسمی و عقلی یکی از شروط لازم برای تشکیل خانواده است، اما به نظر می سد این روزها شرط داشتن بلوغ عقلی و احساسی به اندازه بلوغ جسمی یا حتی داشتن شرایط متوسط اقتصادی جدی گرفته نمی شود؛ به همین دلیل هم افراد بدون داشتن شناخت آگاهانه از مقوله ازدواج و پذیرش شرایط آن، تشکیل خانواده می دهند.

 

جوانان امروزی با وجود اینکه بیشتر با هم معاشرت دارند، اما به دلیل نداشتن توجه و تمرکز برای آگاهی بیشتر از ماهیت زندگی مشترک، تفاوت ساختار ذهنی زن و مرد یا شناخت عمیق و دقیق روحیات، زبان بدن، مقتضیات جسمی و نیازهای جنس مخالف، تنها به صرف داشتن بلوغ جسمی و جذابیت ظاهری، برای تشکیل زندگی مشترک اقدام می کنند که متاسفانه خیلی زود هم واقعیت زندگی،

 

مسئولیت ها و تعهدهایش توی ذوقشان می زند. به همین دلایل، لازم است که آموزش دوره های مهارت های ارتباطی و زندگی برای ازدواج به طور جدی از مقطع دبیرستان آغاز شده و در دانشگاه کامل شود، چون تا زمانی که این اتفاق نیفتد، آش و کاسه ازدواج و طلاق تغییری نخواهد کرد.

 

برای نمونه باید پیش از ازدواج نوع و حدود وظایف هر کس در خانواده، برای دختران و پسران مشخص باشد تا بعد از تشکیل خانواده، هیچ کدام از طرفین احساس نکنند که با ازدواج در حقشان اجحاف شده است، چون احساس اجحاف خیلی وقت ها منجر به خشم درونی می شود و خشم درونی مزمن کم کم مثل موریانه رابطه زن و شوهر را می خورد و از درون می پوساند.

 

عشق هرگز کافی نیست یکی از دلایل زیاد شدن آمار طلاق در جامعه امروز، بدون تردید، به تغییر دیدگاه های عمومی نسبت به طلاق بر می گردد؛ یعنی به طور محسوسی قبح طلاق در میان خانواده ها و به تبع آن جامعه ما در یک دوره کوتاه، از بین رفته است اما نکته مهم این است که نداشتن شناخت درست از ماهیت طلاق و مشکلاتی که به همراه آن به خانواده ها و جامعه تحمیل می شود،

 

درست مثل ناآگاهی ما از ماهیت ازدواج و آموزش ندیدن نسل جوانی که این روزها دیگر حوصله بازسازی هیچ رابطه ای را ندارد، معضلی بزرگ و جدی است. دکتر نصیر دهقان در این باره می گوید: « از نظر کتب مرجع روانپزشکی، طلاق استرس بزرگی ایجاد می کند که معادل استرس از دست دادن فرزند تلقی می شود،

 

این در حالی است که در جامعه ما متاسفانه طلاق خیلی ساده تصور شده و هر چند ازدواج در میان جوانان دهه هفتادی گاهی شروع های شورانگیزی دارد، اما چون بعد از ازدواج از رابطه ها به درستی مراقبت نمی شود، زندگی ها بعد از گذر از آن شور اولیه بیمار شده و با بی توجهی یا نابلدی زوج ها اوضاع روز به روز وخیم تر می شود، خوب است جوانان در وهله اول بدانند که عشق شرط لازم ازدواج می تواند باشد،

 

اما ابدا کافی نیست و باید بعد از ازدواج به طور جدی برای رابطه شان، وقت و انرژی گذاشته و مهارت های ارتباطی برای حفاظت از ازدواج شان را هم بیاموزند.

 

برای نمونه همه قهر کردن را بلدند، اما آشتی را به شیوه صحیح خودش بلد نیستند؛ نمی دانند که دلجویی باید مستقیم باشد و بسیاری از تفاوت های رفتاری بین زن و مرد را نمی شناسند و با دنیایی از سوءتفاهم های پیش آمده، از زندگی با یکدیگر ناامید می شوند.

 

با توجه به آنچه در مورد عوارض بی شمار طلاق گفته شد، می ارزد برای حفظ رابطه ای بکوشید که وقت، احساسات و انرژی عاطفی تان را، آن هم در دوران طلایی جوانی، پایش گذاشته اید تا به ازدواج منجر شود».

 

 


ادامه مطلب ...

انواع طلاق های خوب و جدایی های بد

انواع طلاق های خوب و جدایی های بد 

طلاق یک ناهنجاری در اجتماع است و متاسفانه آمار آن در جامعه کنونی بالا می باشد.برخی از طلاق خود راضی هستند و آنرا جلوگیری از یک فاجعه عمیق تر عنوان میکنند.اما برخی هم از طلاق خود پشیمان هستند. 

 

طلاق همواره از همه جهات مذموم بوده اما برخی زوج های طلاق گرفته ادعا می کنند که طلاق به صلاح زندگی شان بوده و اگر طلاق نمی گرفتند زندگی شان تباه می شد و برعکس کسانی هستند که طلاق گرفته اند و حالا پشیمانند.

 

به گزارش سلامت نیوز به نقل از ایرنا، مادری از زندگی دخترش می گوید که سالهاست مورد ضرب و شتم شوهرش قرار می گیرد و اما پرونده طلاق او در دادگاه مانده و عمر دخترش به هدر می رود؛ در مقابل نیز مادر دیگری از زندگی پسر طلاق گرفته اش می گوید که به خاطر یک مساله پیش پا افتاده از همسرش جدا شده است.

 

مادر نخست ، طلاق دخترش را خیر می داند و مادر دوم ، طلاق پسرش را شر.به گفته احمد دلبری مدیرکل بهزیستی استان تهران، 36 درصد ازدواج ها در استان تهران به طور میانگین ، منجر به طلاق می شود که این رقم در مناطقی مانند شمیرانات به 58 درصد می رسد.

 

اما سئوال اینجاست که چه تعداد از این طلاق ها واقعا باید به طلاق منجر می شد و چه تعداد از آنها می توانست به زندگی پایدار و خوبی تبدیل شود.30 درصد زیادی از طلاق ها در کشور به علت نداشتن مهارت های ارتباطی و زندگی، اختلالات جنسی، اختلالات روحی و روانی ، اعتیاد و بخشی از آن نیز به خاطر دلایل اقتصادی بوده است.

 

آیا به راستی بطورمثال آموزش مهارت های ارتباطی یا درمان اختلالات روحی و روانی تا آن اندازه سخت است که سال گذشته ، 163 هزار و 765 نفر در کشور از هم جدا شوند و خانواده های خود را ویران کنند.

 

**طلاق ، آموزش می خواهد
بسیاری از افراد فکر می کنند فقط باید هنگام ازدواج تحقیق و فکر کرد و طلاق نیازی به تفکر ندارد اما اتفاقا آموزش هایی برای طلاق نیز وجود دارد که باید از آنها آگاهی داشت تا زوج ها بی گدار به آب نزنند و زندگی شان را از هم نپاشند.

 

مدیرکل مشاوره و امور روانشناختی سازمان بهزیستی کشور می گوید: زوجی که برای طلاق به دادگاه مراجعه می کنند نیاز به مشاوره خانواده ، روان درمانی خانواده و مشاوره و آموزش قبل از طلاق دارند.

 

مهدی میرمحمد صادقی در گفت و گو با خبرنگار ایرنا می افزاید: کارشناسان مربوطه به زوج ها آموزش می دهند که به چه دلایلی طلاق درست و به چه دلایلی طلاق، اشتباه است. کجا باید طلاق گرفت و در چه مواردی باید اغماض شود.وی تصریح می کند: این آموزش ها به صورت عمومی برای زوج ها تدریس می شود.

 

وی ادامه می دهد: شاید بتوان مشکلی که زوج درگیر آن شده اند ، را حل کرد و شاید هم کاری نتوان کرد.

 

**پشیمانی از طلاق
چه بسا زوج هایی که به خاطر مسائل پیش پا افتاده یا قابل حل از هم جدا می شوند و اما بعد از جدایی و طلاق و بعد از گذشت زمان و حل شدن آن مشکلات از طلاق خود پشیمان می شوند.

 

مدیرکل مشاوره و امور روانشناختی سازمان بهزیستی کشور در این باره می گوید: بطورمثال افسردگی به خودی خود می تواند عامل جدی طلاق باشد و بعد که فرد از افسردگی خلاص شد و حالش رو به بهبودی رفت ، ممکن است از اینکه چرا طلاق گرفته، پیشمان شود.

 

میرمحمدصادقی می افزاید: فرد در دوره افسردگی، ناامید است و ممکن است خودش یا دیگری را به سمت طلاق سوق دهد. بنابراین مراجعه کنندگان به دادگاه برای طلاق در وهله نخست باید از لحاظ افسردگی بررسی شوند.

وی خاطرنشان می کند: گاهی اوقات دلایل طلاق به یک بیماری یا اختلال مربوط می شود حال این علت می خواهد یک اختلال جنسی یا یک اختلال روحی و روانی باشد. بنابراین درمانگران و مشاوران بهزیستی باید بتوانند آن اختلال را تشخیص دهند و درمان انجام شود.

 

**طلاق با قید فوریت
هرچند از بخش زیادی از طلاق ها با مداخلات مددکاری یا روانشناسی و درمانی می توان پیشگیری کرد اما گاهی علت و مشکل تا آن اندازه پیچیده و سخت و در مواردی تهدیدکننده جان و سلامت یکی از زوج ها است که حتی مشاوران و درمانگران نیز رای به جدایی می دهند و معتقدند که هرچه طلاق زودتر اتفاق بیفتد، خیرتر است.

 

مدیرکل مشاوره و امور روانشناختی سازمان بهزیستی کشور در این باره می گوید: برخی مشکلات زوج ها ممکن است درمان نشده یا به دلایلی، برطرف نشود.میرمحمد صادقی می افزاید: در اینگونه موارد فقط باید متخصصان مربوطه اظهار نظر کنند و در حوزه مشاوره خانواده و روانشناسی، تخصص داشته باشند؛ برطرف کردن مشکلات طلاق نیاز به یک کار تیمی و درمانی دارد.

 

وی تصریح می کند: ممکن است مواردی باشد که «نیاز» به طلاق داشته باشند؛ ما باید این افراد را به دادگاه بفرستیم تا سریعا حکم طلاق آنان صادر شود.

 

**طلاق ، کجا خیر است و چه زمانی شر؟
مدیرکل مشاوره و امور روانشناختی سازمان بهزیستی کشور می گوید: برخی اوقات طول کشیدن طلاق خیر است بطورمثال کسی که افسرده است ، درمان آن در مدت طولانی انجام می شود و به تدریج حال او خوب می شود و از فکر طلاق بیرون می آید.

 

میرمحمد صادقی تصریح می کند: اما برخی مواقع طول کشیدن و کش دادن طلاق، شر است بطورمثال مواردی داریم که طلاق صادر نشده و بعد از آن توسط یکی از زوج ها، قتل رخ داده است. یا هنگامی که مساله ناموسی و جدی است، طلاق بهتر است.

 

**غربالگری متقاضیان طلاق
مدیرکل مشاوره و امور روانشناختی سازمان بهزیستی کشور می گوید: افرادی که خواهان طلاق هستند ، در دادگاه ها ، غربالگری شده و به مشاوران مربوطه ارجاع داده می شوند تا مشخص شود طلاق باید سریعا اتفاق بیفتد یا نیاز به زمان دارد.

 

میرمحمد صادقی خاطرنشان می کند: مداخله گران در امر طلاق باید متخصصان خبره و با صلاحیتی باشند . قوه قضاییه به روانشناسان و مشاوران، اعتماد پیدا کرده و از آنها کمک می خواهد که خیلی خوب است.

 

وی یادآور می شود: چندین سال است که قوه قضاییه با همکاری سازمان بهزیستی ، این غربالگری ها و مشاوره ها را انجام می دهد.

 

وی اضافه می کند: البته روانشناسان و مشاوران مربوطه در استخدام دولت نیستند بلکه در بخش های غیردولتی زیرنظر سازمان بهزیستی فعالیت دارند که زوج ها به آنها ارجاع داده می شوند.

 

**طلاق ، چندوجهی است
به گفته مدیرکل مشاوره و امور روانشناختی سازمان بهزیستی کشور، ورود افراد غیرمتخصص در امر طلاق می تواند مساله را پیچیده تر کند بنابراین سازمان بهزیستی تلاش دارد تا با یک نگاه چند وجهی این مساله را بررسی کند.میرمحمد صادقی می گوید: طلاق باید از ابعاد مددکاری ، روانشناسی، مشاوره ای و طبی و درمانی مورد بررسی قرار گیرد.

 

وی یادآور می شود: سازمان بهزیستی با کمک به قوه قضاییه در امر غربالگری متقاضیان طلاق ، تلاش دارد پرونده های طلاق در کشور کاهش یابد و مواردی که امکانش هست و به صلاح زوج ها است، منجر به سازش کند .

 

میرمحمدصادقی یادآور می شود: به دلیل چندوجهی بودن مساله طلاق، چند حوزه در سازمان بهزیستی شامل دفتر مشاوره و امورروانشناختی ، دفتر آسیب دیدگان اجتماعی و دفتر توانمندسازی زنان سرپرست خانوار درگیر بحث طلاق هستند.

 

میرمحمد صادقی می افزاید: سازمان بهزیستی در حوزه طلاق، یار استراتژیک قوه قضاییه است و در قانون حمایت از خانواده نیز ذکر شده که مراکز سازمان بهزیستی باید به قوه قضاییه کمک کنند. به هرحال ورودی طلاق در قوه قضاییه اتفاق می افتد.وی تصریح می کند: برنامه های ما نباید به کاهش آمار طلاق محدود شود بلکه باید تمام تلاشمان این باشد که طلاقی که رخ می دهد به درستی رخ دهد و به صلاح باشد.

 

 


ادامه مطلب ...