هفت صبح

گلچین اخبار و اطلاعات روز

هفت صبح

گلچین اخبار و اطلاعات روز

پنهان کاری در زندگی همسران چه نقشی دارد؟

پنهان کاری در زندگی همسران چه نقشی دارد؟ 

پنهان کاری در زندگی برخی همسران وجود دارد اما این کار خوب است یا بد ؟ در مورد چه مواردی میتوانیم با همسر خود مشورت نکنیم و چیزی نگوییم؟آیا شما هم رازی دارید که اگر افشا شود زندگی مشترک تان به خطر بیفتد؟ آیا فکر می کنید دروغ گویی جایی بین شما و همسرتان دارد؟

 

تفاوت دروغ گویی و پنهان سازی چیست؟وقتی افراد درگیر مخفی کاری و رازداری می شوند، معمولا برای حفظ راز درگیر دروغگویی هم می شوند. حال برای برطرف کردن این مشکلات چه کار باید کرد؟کافیست فقط نگاهی به دکه های روزنامه فروشی بیاندازید تا از جدیدترین دروغ های برملا شده در زندگی افراد پولدار و معروف باخبر شوید.

 

چرا به این موضوعات علاقه داریم؟ آیا تاثیر مخفی کاری و دروغ را در روابط خودمان درک می کنیم؟

 

پنهان کاری

پنهان کاری به چیزی اطلاق می شود که بدون اطلاع افراد دیگر انجام شده یا صورت گرفته باشد. وقتی یکی از این افراد دیگر، همسر باشد، نه تنها شگفت زده می شویم که چرا این پنهان کاری وجود داشته، بلکه کنجکاو می شویم که حالا چه اتفاقی برای این رابطه می افتد و چه خطراتی وجود دارد.

 

تفکیک سازی در مقابل پنهان سازی

– به طور واقع گرایانه هیچ رابطه ای همیشه و در هر حالتی کاملا آشکار و افشا نیست.

 

– یکی از راههای حتمی تخریب یک رابطه و تضعیف عشق و احساس این است که توقع ارتباط مداوم و آشکارسازی همیشگی وجود داشته باشد و طرفین هیچ فضایی را برای فاصله از یکدیگر در نظر نگیرند. هیچ کس درباره کسی که هرگز او را به حال خود نمی گذارد، خیال پردازی نمی کند.

 

– زوج های موفق معمولا افراد مستقلی هستند که از وابسته بودن به هم احساس راحتی می کنند اما معنا و درک روشنی از خود و هویت شان دارند.

 

– اگر برای ناهار همبرگر می خورید، لزومی ندارد چنین ماجراهایی را به اطلاع طرف مقابل تان برسانید. این حقیقت که آن خانمی که در فلان جا دیده اید بسیار زیبا به نظر می رسد یا نفرت ناشناخته ای از روزهای تعطیل دارید، ممکن است مهم باشد یا نباشد.

 

این که درباره مردی که برای تان مزاحمت ایجاد کرده است، موضوع دیگری است. معیار اینکه آیا ممکن است کاری که می کنید یا وجود دارد، رابطه تان را به خطر خواهد بیاندازد این است که آیا لازم است آن را از همسرتان مخفی کنید یا خیر.

 

دلایل مخفی کاری

عقاید و تمایلات زیادی وجود دارد که یک همسر را وادار به نگه داشتن یک راز می کند. پنهان کاری ها بستگی دارند به ماهیت و اطمینان در رابطه و ویژگی های شخصیتی همسران.

 

– اگر در رابطه ای سلطه و توقع حاکم باشد، ترس از قضاوت یا خشم بابت هرچیزی، از بیرون رفتن با دوستان گرفته تا وقت گذراندن در فروشگاه ها ممکن است به صورت راز دربیاید.

 

– اگر یکی از همسران بابت رفتاری معتادگونه احساس شرمندگی کند یا به دلیل بدشانسی هایی چون از دست دادن شغل، خودش را سرزنش کند و یا حتی از جواب آزمایش اش بترسد احتمال رازداری و مخفی کاری اش زیاد است.

 

– اگر بیرون از رابطه، علاقه ای شکل بگیرد، خیالپردازی ، عشوه گری و یا آرزوکردن چیزی که در رابطه کنونی فرد وجود ندارد معمولا رازداری و پنهان کاری را دربر دارد. اغلب این خیال باطل وجود دارد که می توان رابطه پنهانی داشت و همزمان زندگی مشترک را هم حفظ کرد.

 

هرچند استدلال ها و منطق های متفاوتی در مورد مخفی کاری در یک رابطه و خطرهای احتمالی وجود دارد، اما مشکلی که رازداری و پنهان کاری ایجاد می کند، لطمه زدن به اعتبار و اطمینان نسبت به زوج و ایجاد مانع در تبادل افکارو مذاکره و یا عدم تفکیک احساسات و عواطف یا مسائل مختلف است. ماهیت یک رابطه پنهانی، با تعهد نسبت به شریک زندگی مغایرت دارد.

 

دلیل مخفی کاری همسران

وقتی افراد درگیر مخفی کاری و رازداری می شوند، معمولا برای حفظ راز درگیر دروغگویی هم می شوند.

پنهان کاری در زندگی همسران چه نقشی دارد؟خود اندیشی در رازها

تشخیص نیاز واقعی به وجود فضایی جداگانه برای همسران ضروری است، تفکر درمورد دلیل این که دارید چیزی را از همسرتان پنهان می کنید ارزشمند است چون شما را به شناسایی نیاز واقعی به داشتن فضایی تفکیک شده می رساند.

 

آیا خودتان را اجبارا با توقعات و تقاضاهای سخت و انعطاف ناپذیر تطبیق می دهید؟ آیا به خاطر ترس پنهان می شوید؟ آیا خشم تان را بروز می دهید؟ آیا توجهی را که از سوی همسرتان نمی گیرید، در این رابطه پنهان دریافت می کنید؟

 

رازها را باید مانند گفت و شنودهای ناگفته با خود یا با دیگری مورد بررسی دوباره قرار داد، نه این که نادیده شان گرفت، چون اگر به آنها توجه نکنید، باعث ایجاد بن بست و از بین رفتن رابطه خواهند شد.

 

دروغ ها

دروغ یعنی اظهار نادرست به شخص دیگر به قصد این که او باور کند که درست است. وقتی افراد درگیر مخفی کاری و رازداری می شوند، معمولا برای حفظ راز درگیر دروغگویی هم می شوند. دروغ گفتن به شریک زندگی، اعتماد و صمیمیت را غیرممکن می سازد.

 

اساس حقیقت

یکی از ابعاد دردناک فهمیدن این که همسرتان به شما دروغ گفته است این است که خودتان را بابت باورکردنش سرزنش می کنید. در واقعیت، وقتی افراد در یک رابطه قرار دارند، احتمال این که شریک شان را راستگو بدانند بیشتر است تا این که فکر کنند فریب شان می دهد.

 

اساسا باور این که کسی که دوستش دارید ممکن است فریب تان داده باشد، از نظر احساسی و ادراکی ناسازگار و متنافر است و نمی توانید آگاهانه این موضوع را واقعا بپذیرید.

 

نهان سازی

اگر از همسران بپرسید حالا که فهمیده اند همسرشان به آنها دروغ گفته است چه احساسی دارند، به شما خواهند گفت که پنهان کاری از خود آن رفتاری که مخفی مانده است بدتر بوده است.

 

مانند رازها، بیشتر دروغگویی ها ناشی از ترس و پیش گمانی هستند، نه تجسمی منطقی از این که اگر همسرشان درمورد رفتارشان(مثلا تصادف جزئی، رابطه آنلاینی، یا استفاده از پورن) بداند چه واکنشی نشان خواهد داد. در نتیجه همسران در چرخه معیوب دروغگویی- افشاسازی گرفتار خواهند شد.

 

همسری که مورد خیانت واقع شده به دلیل مخفی کاری موضع تهاجمی گرفته و همسر دروغگو هم در موضع تدافعی قرار می گیرد. مثلا: “می دانستم که این کار را خواهی کرد!”

 

مسائل واقعی و یا حتی بحث های اساسی هرگز حل و فصل نخواهند شد و آزردگی، انتقام، و خشم همیشه گی رشد می کند. در نتیجه فرصت فهم، پشیمانی، اعتماد و تمرین با یکدیگر هم از دست داده می شود.

 

خط و مشی درستکاری

یک کارشناس ازدواج، در تلاش مستمرش برای کمک به زوج ها جهت بهترین بودن شان در زندگی مشترک، تحقیق و تجربه بالینی انجام داد تا نشان دهد که تعهد به درستکاری در مسائل کوچک و بزرگ، پیمانی واقعا پیشگیرانه برای همسران بوده و تا حدود بسیار زیادی احتمال خیانت را کاهش می دهد چون ازدواج بر پایه ی اعتماد و امنیت در افشاسازی شکل گرفته است.

 

باید فضایی برای بیان آزادانه رنجش و ناراحتی، تنهایی و یا ناامیدی وجود داشته باشد تا مخفیانه تخلیه نشود.یک روانشناس در کتابش، خط و مشی درستکاری فعل و انفعالی را توصیه می کند.

 

وقتی این موضوع مطرح می شود که آیا همسرتان حساب بانکی بازکرده است یا نه، یا برای بچه دار شدن برنامه ریزی کرده، حقیقت اهمیت پیدا می کند چون اساس، اعتماد و احترام پاینده است. امنیت داشتن برای افشاسازی، درستکاری را که چارچوب رابطه است تقویت می نماید.

 

نباید امکانی برای پنهان کاری بوجود بیاید

در یک ازدواج، مشکلی که در رابطه با پنهان کاری ها و دروغ ها وجود دارد این است که برازنده و درخور نیستند. عجیب است که یکی از بدترین رازهایی که در زندگی مشترک حفظ می شود، عشق و قدردانی از یکی از همسران توسط آن دیگری است.

 

شهامت پرده برداری از رازهای مثبت چیزی است که باید بر آن مسلط بود چون بهترین تضمین عشق و وفاداری است که یک زوج می توانند پیدایش کنند.

 

برگرفته از: جام نیوز

 

 


ادامه مطلب ...

اداره کردن زندگی با به کار بردن هوش و درایت

اداره کردن زندگی با به کار بردن هوش و درایت 

اداره کردن زندگی بطور هوشمندانه و مناسب خود نوعی هنر است اما در این مطلب راز های این هنر را با هم می آموزیم . گروهی از افراد متاهل بر این باورند که مدتی بعد از زندگی مشترک، فضای خانه تکراری و یک نواخت می شود و دیگر خبری از شور و شوق اولیه بین زوج ها وجود ندارد. طبق آمارها ازدواج در بین جوانان کمتر شده و آمار طلاق هم رو به افزایش است.

 

شاید برای شما هم این سوال پیش آید که چرا سرنوشت زندگی ها این گونه می شود و شاید نگران باشید که نکند، زندگی مشترک شما هم دچار بحران شود یا ترس از شکست در زندگی زناشویی مانع آغاز زندگی مشترک شما شود.

 

دکتر احمد حلت معتقد است با رعایت راهکارهایی ساده و یادگیری تکنیک های زندگی می توان زندگی را دوباره احیا کرد و طعم شیرین زندگی را حس کرد. اگر شما هم دوست دارید، بیشتر درباره این راهکارها بدانید تا با هوشمندی زندگی خود را اداره کنید، با ما همراه باشید و مطلب را تا انتها بخوانید.

 

خبری از ازدواج نیست

اکثر جوان ها این روزها از ازدواج فراری اند و حاضر نیستند تن به زندگی مشترک دهند. بهتر است بگوییم از پذیرش بار مسوولیت شانه خالی می کنند و به عبارتی تعهدستیز شده اند. امروزه برخی از جوانان ترجیح می دهند، دوستی ای را که در آن نیازی به پذیرش تعهد ندارند ادامه دهند؛

 

شاید همین دوستی، مانع پذیرش مسئولیت از جانب آنان می شود. بهتر است دختران قبل از ازدواج با پسران وارد رابطه صمیمی نشوند.

 

فراموش نکنید که هورمون ها و روابط جنسی بعد از شش ماه عادی می شوند و شروع رابطه صمیمانه مانع می شود تا شما بتوانید عیوب طرف مقابل را تشخیص دهید. از طرفی بعد از گذشت زمان و یکنواخت شدن شرایط، پسران بدون دردسر رابطه جدیدی را آغاز می کنند.

 

البته باید اضافه کنم که تنوع و شیطنت بیش از اندازه در ادامه باعث بروز مشکلات روانی می شود و فرد را با مشکلاتی رو به رو می کند.

 

حرف بزنید تا زندگی تان بیمه شود

با همسرتان سخن بگویید، اگر تنها روزی بیست دقیقه با همسرتان صحبت کنید، هیچگاه زندگی تان به بن بست نخواهد رسید. آمارها نشان می دهد، اغلب زوجین بعد از ده دقیقه صحبت کردن با یکدیگر کارشان به جر و بحث و دعوا می کشد. زندگی شما مهم تر از سریال های تلویزیونی، تلگرام و اخبار است.

 

شنونده درد و دل های همسرتان باشید و درباره ناراحتی خود با او سخن بگویید. می توانید با حرکات ساده سر نشان تایید بر حرف های او بزنید، لبخند بزنید، به او نگاه کنید و بگذارید بفهمد که حرف هایش برای شما مهم است.

 

ویرجینیا ساتین، روانشناس می گوید:”تنها با شنیدن نحوه صحبت کردن دو زوج می توانم تشخیص دهم که این دو زوج چگونه آینده ای در زندگی مشترک خود تجربه خواهند کرد.”

 

تفاوت های هرکس را بپذیرید

با آغوش باز پذیرای ویژگی های اخلاقی همسرتان باشید. اگر بپذیرید که همسرتان هم حق دارد متفاوت باشد، زندگی شما زیباتر می شود. شما نمی توانید همسرتان را تغییر دهید و از او فرد دیگری بسازید. حتی خواهرها و برادرها که در یک خانه و خانواده رشد پیدا می کنند، متفاوت هستند.

 

پس چگونه توقع دارید که همسر شما مانند شما فکر کند. با پذیرش این نکته درگیری های شما کمتر می شود.

 

توپ و تفنگ ها را پنهان کنید

قانون چهار دال را فراموش نکنید: “داغ د عوای تان را به دل د یگران بگذارید.” این نکته ضروری را فراموش نکنید که نباید جلوی چشم دیگران خصوصا کودکان دلبندتان با یکدیگر بحث و دعوا کنید. اختلاف نظرها را بگذارید برای بعد از مهمانی. اگر از دست همسرتان ناراحت هستید، در جمع دعوا نکنید.

 

تنها لبخند بزنید و بعد از اینکه تنها شدید، هرچه قدر که دل تان خواست فریاد بزنید!

 

بگذارید عشق در بزند

تحقیقات نشان داده است که تنها ۱۲ درصد علت خیانت در بین مردان کمبودهای جنسی است و در ۸۸ درصد مشکلات دیگر دخیل است. زنان و مردانی که وارد رابطه فرازناشویی می شوند، در بهترین ساعات و زمان ها یکدیگر را ملاقات می کنند؛

 

زیباترین لباس های خود را می پوشند و خوشبوترین عطرها را به خودشان می زنند و همین رفتارها باعث می شود که دو نفر از این رابطه لذت ببرند و با مقایسه ای ساده با زندگی زناشویی خود این لحظات را به همسرشان ترجیح دهند.

 

اگر دوست ندارید همسرتان به شما خیانت کند، آراسته باشید و برای رابطه خود وقت بگذارید. خلاقیت به خرج دهید، بهترین غذاها را آماده کنید و زیباترین ضیافت را برای همسرتان آماده کنید، در ساعات خوش به او تلفن کنید و او را به مهمانی دعوت کنید. با همین کارهای ساده و البته شیرین می توانید کانون زندگی خود را گرم تر و پایدار تر کنید.

 

خیانت تلخ است

برخی از مردان بر این باورند که با داشتن رابطه ای دیگر در کنار زندگی خود و کمی شیطنت می توانند راحت تر مشکلات زندگی را تحمل کنند و حتی رفتار بهتری با همسرشان داشته باشند. آنان معتقدند که گذراندن وقت با شخص دیگر به آنان کمک می کند تا با شادابی بیشتری نزد خانواده خود بازگردند و رفتار بهتری با همسر و فرزندان خود داشته باشند.

 

واقعیت ماجرا این است که برخی از مردان خیانتکار به علت عذاب وجدان نسبت به همسرشان بیشتر به او رسیدگی می کنند اما باید به این مردان گفت که راه آنان اشتباه است؛ چیدن گل های متفاوت همیشه بی خطر نیست و گاه خار این گل های رنگارنگ به آنان آسیب می زند.

 

خارج شدن از روابط خارج زناشویی همیشه ساده نیست و گاه آقایی که تصور می کرد، با زرنگی و بدون لطمه زدن به کانون خانواده خود تنها ساعات خوشی را داشته است، نمی تواند روابط خود را کنترل کند و دچار مشکلات زیادی می شود.

 

این روابط گاه چنان بدون علامت، مهم و بزرگ می شوند که حتی تا ازدواج دوم هم پیش می روند و در نهایت هم نه تنها کمکی به آرامش زندگی او نمی کند و آرامش اولیه زندگی او را نیز نابود می کند.

 

پس زندگی خود و فرزندان تان را به خطر نیندازید، بهتر است زندگی خود را با تکنیک های کاربردی بهبود ببخشید و دنبال لذت های آنی نباشید و با بهبود روابط خود با همسرتان از کنار هم بودن لذت ببرید.

 

غار تنهایی مردان را بشناسید

جان گری، روانشناس می گوید: “در گذشته مردان در ساعاتی به غار می رفتند و به آتش خیره می شدند، تا کمی آرام شوند.

 

امروزه نیز مردان بعد از انجام کارهای روزانه نیاز دارند تا ساعاتی را به غار تنهایی خود بروند. همسرتان بعد از طی کردن روزی پردردسر به ساعاتی احتیاج دارد تا انرژی از دست رفته خود را به دست بیاورد؛ به او فرصت داده، اجازه دهید بعد از یک روز کاری ساعتی را در تنهایی خود باشد، کمی روزنامه بخواند و تلویزیون تماشا کند.

 

فقط کافی است زمانی که به منزل می آید با سینی چای یا پذیرایی ساده کمی او را به حال خودش بگذارید، در ازای این خدمت کوچک و بعد از گذشت زمانی کوتاه شما می توانید لحظات شادی را با همسرتان سپری کنید و او را با انرژی بیشتری کنار خود احساس کنید.

 

یک نکته :

یکدیگر را ببینید. توجه به همسرتان می تواند شادی را به زندگی شما بازگرداند و مانع خیانت های زناشویی شود. خصوصا آقایان باید نسبت به تغییرات ظاهری همسر خود دقیق باشند. به ظاهر همسرتان نگاه کنید و اگر کوچک ترین تغییری در چهره یا موهای او دیدید با شوق و ذوق فراوان به او ابراز کنید.

 

نوشته نیلوفر جامه بزرگی در مجله زندگی ایده آل

 

 


ادامه مطلب ...

طلاق و زندگی پس از آن برای زنان

طلاق و زندگی پس از آن برای زنان 

طلاق یک مشکل بزرگ اجتماعی است که طرفین در آن ضربه های بزرگی میخورند . اما زنان در این معضل اجتماعی و پس از آن چطور این بحران را طی می کنند . از دست دادن همسر به هر شکل (جدایی یا فوت) براساس مطالعات موجود یکی از دشوارترین بحران های طول زندگی هر فرد است و این بحران زمانی شدیدتر می شود که فرزند یا فرزندانی هم در کار باشد.

 

همه ما کم و بیش وقتی در شرایطی نابسامانی گرفتار می شویم گوشمان بر روی هر توصیه ای بسته است و در نهایت راه خودمان را می رویم و کار خودمان را می کنیم.

 

و دلیلمان هم این است که هرکس توصیه ای می کند شرایط ما را نمی داند و به قول معروف نفسش از جای گرم بلند می شود و همین تعبیر می شود دلیل این که راه خودمان را برویم و به کاری که فکر می کنیم درست است ادامه بدهیم و هر تغییری در زندگیمان و تغییر مسیر نادرست به نظرمان غیرممکن برسد.

 

از دست دادن همسر به هر شکل (جدایی یا فوت) براساس مطالعات موجود یکی از دشوارترین بحران های طول زندگی هر فرد است و این بحران زمانی شدیدتر می شود که فرزند یا فرزندانی هم در کار باشد. مخصوصا برای زنانی که عهده دار اداره زندگی این فرزند یا فرزندان هم شده باشند.

 

زنی که دچار چنین شرایطی می شود در نخستین برخورد با ماجرا، یک جمله بیشتر در ذهنش نیست، باختن همه زندگی! جمله ای تلخ که شاید در آن لحظه درست به نظر برسد اما بی تردید نقطه پایان نیست.

 

در چنین مواردی معمولا حجم بالای مشکلات مالی به عهده گرفتن وظایف سنگین مادری و پدری توامان در اکثر مواقع توش و توانی برای زنی که سرپرست خانواده باشد باقی نمی گذارد که به مسایل دیگر توجه کند.

 

مسایلی که حتی گاه مطرح کردنش را هم بر نمی تابد و شاید کسی را که از چنین مسایلی حرف می زند متهم کند که مشکلات مرا نمی فهمد و نفسش از جای گرم بلند می شود…! و این یعنی ختم ماجرا و بستن گوش ها به روی هر توصیه.

 

خیلی بیشتر از مشاوره ای اما واقعیت این است که توانایی انسان ها نامحدود است و از این مهم تر این است که علم و تجربه به ما می گوید. تحمل زنان بسیار بیش تر از مردان است و این یعنی درست همان جایی که ما فکر می کنیم، آخر خط است و دیگر کاری نمی شود کرد نقطه یک آغاز است و هنوز خیلی بیشتر از همه کوشش هایی که کرده ایم انرژی و فکر ذخیره شده داریم که بتوانیم از آن استفاده کنیم.

 

مثلا اگر به یک خانم جوان با یک یا دو کودک تحت سرپرستی اش که از صبح اول وقت در یک کارخانه کار می کند و عصر ساعت ۵ مجبور است با مترو یا اتوبوس دو ساعت در راه باشد تا به خانه برسد و با این همه مجبور است به کارهای خانه برسد بگویی که ورزش برای شما لازم است،

 

یا به تغذیه ات توجه کن یا وقت بیشتری برای بچه هایت بگذار بلافاصله از کمبود وقت، نداشتن حوصله و هزار مشکل بازدارنده دیگر حرف بزند اما واقعیت این است که با کمی توجه و اعتقاد به توانایی هایی که هر انسانی دارد انجام همه این ها امکان پذیر است.

 

دکتر رضا پورحسین روانشناس و استاد دانشگاه می گوید: برای چنین خانم هایی مهم این است که تصویری واضح و مثبت از آینده ای مشخص پیش روی خودشان بسازند.

 

این تصویر باعث می شود که برای رسیدن به این آینده برنامه زندگی شان را طوری تنظیم کنند که همه امور در آن لحاظ شود از رسیدگی به جسم تا توجه به روحیه.

 

مهم ترین اصل برای حفظ روحیه در چنین خانم هایی این است که باور کنند ازدواج اصل زندگی نیست، هرچند که امر مهمی است اما باید هرچه زودتر این احساس را که در زندگی ضرر کرده اند و یا چرا باید این شرایط برای آن ها پیش بیاید از ذهن خود بیرون کنند، و به سوی یک زندگی بهتر گام بردارند که می تواند جاده ای باشد برای رسیدن به آینده تصویر می کنند.

 

نگرانی و استرس در مورد بچه هایی که مادر به تنهایی مسئول سرپرستی، تامین زندگی و تربیت آن هاست اصل ثابت و تغییرناپذیر است اما چنین مادرانی دلشوره و استرسی پایان ناپذیر در مورد فرزندشان دارند و فکر می کنند چون شرایط زیستی فرزند آن ها با سایر همسالانش فرق می کند پس آن ها باید از همه وجود خود برای تامین نیازهای عاطفی و مادی فرزندشان مایه بگذارند

 

و در نتیجه در اکثر موارد با محبت بیش از حد از سپردن مسئولیت های حتی کوچک به کودکشان (حتی تا دوران نوجوانی) به فرزندشان پرهیز می کنند مبادا که به او فشار بیاید و یا از نظر عاطفی مشکلی برایش به وجود بیاید و در نهایت با به عهده گرفتن کل مسئولیت های زندگی و محبت های بیش از حد مانع تربیت درست و شکل گیری شخصیت فرزندشان می شوند.

 

دسته دیگری از مادران با توجه به این که نان آور خانواده می شوند فکر می کنند همه وقتشان را باید بگذارند تا فرزند یا فرزندان تحت تکفل شان از نظر مادی کوچکترین کمبودی نداشته باشندو حتی گاه اقدام به تهیه چیزهایی برای فرزندشان می کنند که در شرایط عادی کم تر کودکی از آن ها بهره مند است

 

و این ها فقط از ترس این است که فرزند یا فرزندان تحت سرپرستی آنان احساس کمبود عاطفی یا مالی نکنند. و در این میان نوعی حس از خودگذشتگی افراطی هم که گاه در مادران ایرانی دیده می شود مزید بر شرایط موجود شده و باعث می شود که این مادران کلا خودشان را در برابر تامین نیازهای فرزندانشان از یاد ببرند.

 

احساس ازخودگذشتگی که گاه با نوعی نگاه حسرت بار نسبت به گذشته همراه است و مانع از بازسازی امروز و ساختن آینده خود و خانواده شان می شود. آینده ای که نخستین گام برای رسیدن به آن داشتن یک حس خوب و دومین گام برنامه ریزی درست برای امروز و آینده است.

 

از برنامه ریزی برای کوچک ترین امور روزمره مثل پخت غذاهای قابل نگهداری در یخچال در روزهای تعطیل و برای چند روز هفته تا سپردن برخی مسئولیت های کوچک به فرزندان با این هدف که هم در مسیر تربیتی فرزندانشان تاثیر مثبت داشته باشد

 

و هم وقتی هر چند اندک برای خودشان پیدا کنند تا لحظاتی در روز را در شرایطی که دوست دارد بگذرانند مثلا شنیدن یک قطعه موسیقی یا نیم ساعت پیاده روی یا تلفن کردن به یک دوست و یا هر کار دیگری که تاثیر مثبتی در روحیه خودشان داشته باشد چرا که این تاثیر مثبت منجر به شادترشدن زندگی و امید به آینده می شود آینده ای که از آن او است.

 

این باور غلط و این که خانم ها در جامعه ما کم تر به خودشان توجه می کنند باعث می شود که افسردگی پنهان در دوران جوانی در میانسالی به شکلی بارز خود را در وجود آن ها نشان دهد متاسفانه این عارضه گریبانگیر اکثر خانم هاست و در مورد خانم هایی که شریک زندگی شان به هر دلیل همراه آن ها نیست چند برابر تشدید شده و با احساس خسران نسبت به گذشته شدیدتر می شود.

 

واقعیت این است که یک مادر هر قدر هم که مسئولیت بر عهده داشته باشد، یک انسان مستقل و یک زن است و این انسان بودن ارزشی والاست که نیاز به حفظ و حرمت گذاری دارد. با حفظ ارزش های انسانی و زنانه می توان شادتر زیست و این شادی را به سایرین و به خصوص فرزندان منتقل کرد.

 

در این زمینه با دکتر پورحسین درباره شرایط خانم های سرپرست خانوار و رفتار مناسب این مادران با کودکانشان گفت و گو کردیم. گفت و گوی مفصلی که خلاصه آن را می خوانید.

 

آقای دکتر کودکانی که مادرانشان سرپرست خانواده هستند از چه سنی می توانند بخشی از مسئولیت های کوچک را برعهده بگیرند یا مثلا مدتی در خانه تنها بمانند و برخی کارهای کوچک را انجام بدهند و در نهایت باری از دوش مادر بردارند؟

تا زمانی که کودک به مرحله نوجوانی نرسیده تحقق این انتظار کامل نیست (منظور از نوجوانی سن بلوغ است) وقتی تحقق عمل در یک فرد کامل نیست یعنی کودک استقلال عمل در انجام یک وظیفه یا کار را نمی تواند داشته باشد.

 

تا این جا کودک نیاز به یک همراه دارد نه این که حتما کسی دایم همراه او باشد بلکه به عبارت دیگر نمی توان از او انتظار انجام یک کار را به طور تمام و کمال داشت.

 

ممکن است برخی کودکان به صورت استثنا و بعضی کارها را انجام بدهند مثل تکلیف نوشتن که مثلا بعضی مادرها می گویند بچه ما مشق نمی نویسد ولی این ناشی از تنبلی و بی توجهی نیست بلکه این یک تکلیف و وظیفه است

 

و خیلی از بچه ها توانایی انجام دادن آن را به تنهایی ندارند و احتیاج به تشویق و پشتیبانی دارند و بهترین مشوق ها هم مراقبان هستند که مادر، پدر یا مربی است و البته مادر بهترین مراقب و مشوق است.

 

پس کودکی که هنوز به استقلال کامل نرسیده و نیاز به مراقب دقتی کنید به عنوان مشوق و نه آقابالاسر دارد وقتی این مراقب در کنارش نیست، خودش در حد توان آزمون و خطا می کند و اگر نتواند به نتیجه برسد و یک وظیفه را کامل انجام بدهد، دچار احساس حقارت و خودکم بینی می شود.

 

کودکان طلاق

نوع نگاه کسی که همسری ندارد و مسئول اداره زندگی شده به زندگی مهم است

از چه سنی می توان یک بچه را در خانه برای ساعاتی تنها گذاشت و یا اصولا چه وظایفی را در این شرایط می توان به کودک سپرد؟

 

یک بچه دبستانی اول و دوم دبستان را می توان در خانه گذاشت ولی به این توجه داشته باشید که اگر یک بحران (از دید کودک) پیش بیاید کودک از کنترل آن ناتوان است. مثلا اگر یک نفر محکم در خانه را بکوبد یا شعله گاز ناگهان زیاد شود، این برای یک کودک بحران حساب می شود و او از حل آن ناتوان است.

 

پس نمی توان یک نسخه واحد برای همه پیچید و این را که کودک در خانه تنها باشد به شکل یک رویه ثابت در سن نوجوانی توصیه نمی کنیم. اما اگر بچه زودتر به خانه رسیده و مادرش یک ساعت بعد از او می رسد، این اشکالی ندارد و از هفت هشت سالگی می شود این کار را کرد. می شود با تلفن حضور او را کنترل کرد.

 

آیا سنی که می شود درباره توانایی ها به بچه ها اعتماد کرد در دخترها و پسرها متفاوت است؟
معمولا رشد عاطفی، هیجانی و اجتماعی در دختران سریع تر است. اما ما یک نگاه سیستماتیک به خانواده و کودک داریم نگاه سیستمی یعنی بررسی کنیم که کودک در خانواده چگونه عمل می کند.

 

چون یک کودک ممکن است در یک محل به یک گونه عمل کند و در جای دیگر به شکل دیگری. کودک به شکل مجرد (بدون خانواده) قابل مطالعه نیست. یک کودک در یک زمینه عام یک جور عمل می کند و در خانه یک طور دیگر.

 

این همان کودک است در موقعیت های مختلف. اگر یک کودک تکالیفش را به تنهایی انجام داد و تسلط بر محیطش بالا بود می توان مسئولیت های بیشتری به او سپرد اما کودکی که تسلط بر محیطش پایین است، عین مادر نود درصد وظایف کودک را جلو جلو انجام داده، چون حوصله سر و کله زدن با بچه را ندارد!

 

و می خواهد قال قضیه کنده شود. وقتی مادر استقلالی را در بچه تقویت نمی کند بالطبع تسلط بر محیط در کودک تقویت نمی شود توانایی های او برای انجام خیلی از امور به تنهایی به حد لازم نمی رسد.

 

یعنی مادامی که مادر یک کودک در خانه دارد باید با سپردن وظایف کوچک بدون دخالت کردن حس استقلال را در بچه تقویت کند.

بله، بهترین کار این است که توجه کنیم. بچه ها هر قدر سنشان پایین تر باشد، به تحریک هایی که در محیط اطرافشان هست بهتر پاسخ می دهند، پس باید محیط را پر از محرک کنند.در این جا می توان از مدل گلاستر استفاده کرد. او می گوید «تربیت دو روی یک سکه هست عشق و مسئولیت» هر یک بدون دیگری تربیت را ناقص می کند».

 

این که مدام عشق بدهی به کودک و از او مسئولیت بخواهی به خصوص در مورد مادران سرپرست خانوار که سعی می کنند جای خالی پدر را هم پر کنند و فکر می کنند اگر مسئولیت به بچه بسپارند او را خسته می کنند یا به او ظلم کرده اند و می خواهند خودشان را قربانی کنند… این تربیت را ناقص می کند.

 

بسیاری از این مادران فکر می کنند اگر بچه به لحاظ مالی چیزی کم نداشته باشد این باعث آرامش اوست و وقتشان بیشتر صرف این مسئله می شود و به بچه کم توجهی می کنند این تربیت بچه را ناقص می کند. اما مسئولیتی که به بچه می سپارند باید در حوزه توانایی او باشد.

 

نمی شود یکسره از بچه مسئولیت خواست بی آن که به او عشق بدهیم وقتی عشق و مسئولیت توام می شود کودک از هر دو وجه بهره می برد و یاد می گیرد که مسئول و پاسخگوی رفتارش هم باشد.

 

پس این بچه از کودکی می تواند برخی از مسئولیت های کوچک را به عهده بگیرد. مثلا کودکان زیر پنج، شش سال اصولا قاعده پذیر نیستند ولی باید به تدریج آن ها را به انضباط عادت داد. اصولا سن مدرسه آغاز انضباط پذیری است.

 

کودک از این سن دیگر فقط با نیازهای درونی اش روبرو نیست، بلکه یک سری نیازهای بیرونی هم هست که باید به تدریج این نیازها و مسئولیت های مربوط به آن ها را بپذیرد.

 

مادرهای سرپرست خانوار معمولا خیلی برای بچه هایشان مضطرب هستند و مدام نگرانند که نکند که کاری را که باید برای آن ها انجام نداده اند، نکند همه چیز برایشان فراهم نیست بکند.

 

یک مادر تا آخر عمر نگران کودک خود هست اما این حد دارد. کودکی که یک مقدار توجه به محیط و توانایی هایش بالا باشد، نباید زیاد درباره او نگران بود.

 

دوم این که کودکان توسط همسالانشان رگلاژ و تنظیم می شوند. دلیل این که مادرها خیلی برای بچه هایشان نگرانی دارند (و به طریق اولی مادران سرپرست خانوار) این است که عمده این سهم به مادر و پدر (و بیشتر مادر) منتقل شده در حالی که تنظیم روحی بچه ها با همسالانشان است.

 

به همین دلیل اگر بشود بچه ها را با خواهر و برادر، دوستان یا بچه های مهد و فامیل بیشتر دمخور و آشنا کرد خب این خیلی در تربیت روانی کودک موثر است. امروز کوچه و محله وجود ندارد تا بچه با همسالان خود در کوچه بازی کند. بیشتر بچه ها تک فرزند هستند، مهد هم نمی روند و عملا رگلاژ نمی شوند و طبعا مادر دایم نگران آن هاست.

 

اگر مادر دلبستگی و ارتباط عاطفی را بین خود و کودکش نگه دارد و در عین نگه داشتن این رابطه به کودک کار متناسب با توانش بدهد و از او مسئولیت بخواهد، نباید نگران باشد.

 

کودک خوش رشد می کند و باید مادرها بپذیرند کوشش و خطای کودکان یعنی این که فرد دارد خودش را به هنجار می کند و این نباید باعث نگرانی باشد باید کمی کمکش کرد اما مرحله نهایی را خودش باید انجام بدهد.

 

برگردیم به «خود» مادرها. کسی که همسرش را به هر دلیلی از دست داده و یک یا دو بچه دارد که متولی خرج و زندگی آن ها هم هست و به نوعی زندگی را باخته، او اگر بخواهد یک زندگی به هنجار داشته باشد که همه وجوه آن را حفظ کند، باید چه کند.

 

اولین توصیه به این دسته از مادران این است که نوع نگاه به زندگی را تغییر دهند همه زندگی ازدواج نیست هرچند ازدواج بخش مهمی است. نوع نگاه کسی که الان همسری ندارد و مسئول اداره زندگی شده به زندگی مهم است. راضی بودن به وضع موجود با نگاه به آینده مهم است.

 

پس تصحیح نگرش خیلی واجب است. این که احساس غبن و ضرر نکند چون به محض این که این احساس ضرر کند به همان میزان انگیزه اش پایین می آید.دوم داشتن تصویر از زندگی در آینده است که قطعا نباید یک تصویر رویایی باشد اما وجود این تصویر ضروری است.

 

مثلا فکر می کند که الان دارد زندگی می کند اما بچه ای را بزرگ می کند که قرار است در آینده یک شرایط عالی داشته باشد و حتی زندگی او را هم تغییر بدهد. پس داشتن تصویر از آینده و روز به روز واضح کردن این تصویر در ایجاد انگیزه مهم است.

 

او باید به کودک رسیدگی کند و از همه مهم تر این است که به خودش برسد اگر مادر از تغذیه یا ورزش و حتی یک پیاده روی ساده هم محروم باشد نمی تواند فکر مثبت داشته باشد. ساختن آینده روشن باعث می شود این انگیزه و نگاه مثبت از طریق رفتار، نگاه و حالات صورت و کلام به بچه منتقل می شود و بچه دوباره آن را به مادر منتقل می کند.

 

در این حالت یک هم افزایی اتفاق می افتد و این یک سیکل دایمی می شود و چه بسا مادر و کودک در این حالت از یک خانواده ای که در پدر آن هست خوشحال تر و موفق تر باشند اما هر قدر مادر مایوس باشد، احساس ضرر در زندگی بکند، رسیدگی به خودش هم از نظر جسمی و هم روحی را فراموش کند و مدام به دنبال کسب درآمد، کار و گذران عادی زندگی باشد این اتفاق نمی افتد.

 

هم افزایی انرژی یکدیگر برای مادر و کودک خیلی مهم است. توجه به آینده و تصویر مثبت از خود درست کردن خیلی مهم است حتی اگر این تصویر مثبت درست کردن گاهی مشکل دارد با یک مشاوره می توان آن را اصلاح کرد.

 

منبع: مجله خانه بخت

 

 


ادامه مطلب ...