هر انسانی شخصت منحصر به فرد خود را دارد. برای اینکه از شخصیت افراد آگاه شوید میتوانید از طریق رنگها شخصیت افراد را شناسایی کرد.رنگها گزینه مناسبی برای تشخیص شخصیت افراد است.
رنگ قرمز نشانگر خیال، شوق، تجمل، شجاعت و رقابت است. افرادی که رنگ قرمز را به عنوان رنگ مورد علاقهشان بر میگزینند بسیار رومانتیک هستند.
آنها عاشق نشان دادن محبت به همه هستند. پرجوش و سرشار از سرزندگیاند. عاشق توجه هستند. دوست دارند گل سرسبد باشند.
آنها حاضرند در برابر تقریباً همه چیز مقاومت به خرج دهند. سرگرمیهای بسیار زیادی داشته و دوست دارند در هر کاری که وارد میشوند بهترین باشند. همچنین عاشق زرق و برق و تجمل هستند.
قرمز
آبی رنگی شاهانه، آرام بخش و سرد است. دوستداران رنگ آبی عموماً خون گرم و فروتن هستند. آنها از قوه طنز برخوردار بوده و به سادگی با دیگران عیاق میشوند. زیاد درباره آینده نگرانی ندارند.
آنها طرفدار جمله هرچه پیش آید خوش آید هستند. اگرچه متناقض آن نیز مشاهده شده است. از آنجایی که چندین قرن رنگ آبی را مربوط به اشرافیت میدانستند،
در نتیجه افراد اصیل خود را “دارای خون آبی” مینامیدند، حتی تا به امروز این همبستگی وجود دارد. افرادی که رنگ آبی را دوست دارند معمولاً سطح بالا و به طور طبیعی تند مزاج هستند.
به بیان دیگر، افرادی که رنگ آبی را دوست دارند میتوانند صفات متفاوتی را کسب کنند. میتوانند بسیار سطح بالا یا فروتن و یا ترکیبی از هر دو را از خود نشان دهند.
آبی
اغلب رنگ مشکی رنگی بسیار منفی شناخته شده است و رنگی بر خلاف مثبت اندیشی است. دوستداران این رنگ همه چیز را در زندگی با کمی نمک به روی آن میپذیرند.
آنها از ریسک کردن متنفر بوده و همیشه از اینکه جلب توجه کنند گریزانند. مشکی رنگ قدرتمندی است و به سادگی میتواند با رنگهای دیگر ترکیب شود ولی میتواند بر هر رنگی که مخلوط شده غلبه کند.
دوستداران این رنگ قدرت را در رهبری به دست میگیرند. آنها ممکن است خجالتی باشند ولی وقتی که بتوانند از پیله خود بیرون بیایند بسیار قابلیت قدرت را خواهند داشت.
مشکی
سفید بیانگر صلح، شفقت و خلوص است. افرادی که رنگ سفید را دوست دارند بسیار متواضع و مهربان هستند. رنگ سفید وقتی با دیگر رنگها مخلوط شود به سادگی با آنها ترکیب میشود و دوستداران این رنگ هم همین کیفیت را دارند.
آنها به سادگی با محیط و موقعیتها خود را وفق میدهند. همچنین بسیار از خود گذشتگی دارند و اغلب دیگران را به خود ترجیح میدهند. برخلاف رنگ مشکی آنها مثبت اندیش هستند.
سفید
سبز رنگ مقاومت و مصمم بودن است. دوستداران این رنگ اغلب جاه طلب، سخت کوش، شجاع و لجوج هستند. به محض اینکه معطوف چیزی شوند دیگر دست بردار نیستند. آنها از این که به راحتی حرف خود را بزنند کمتر واهمه دارند. دوست دارند حرف آخر را در هر بحثی بزنند.
سبز
نارنجی رنگ انرژی، هیجان و گرماست. رنگ قدرت و ریاست است. همچنین نمایان گر روحیه رقابتی به عنوان یک جنگجو است.
برای دوستداران این رنگ موقعیت از دست رفته بدترین چیزی است که ممکن است برای آنها رخ دهد. شجاع بوده و اشتیاق بسیار زیادی برای یادگیری چیزهای جدید دارند. بسیار با نفوذند و قابلیت تحریک کردن دیگران را دارند. مردم اغلب برای تشویق و نصیحت به آنها رجوع میکنند.
نارنجی
زرد رنگ نور خورشید است. دوستداران این رنگ قدرت روشن کردن زندگی نزدیکان و عزیزانشان را دارند. با روحیه مثبت اندیش و دوستانهای که دارند واقعاً میتوانند زندگی را زیبا کنند.
آنها به طور مطلق عاشق یافتن دوستهای جدید هستند. آنها برای مصاحبت افراد فوقالعادهای هستند چرا که هیچ وقت از روشنی بخشیدن باز نمیایستند. همچنین دوستان وفادار با درک بسیار بالا هستند. خلاقیت و ابتکار دیگر خصوصیت آنها است.
زرد
بنفش به عنوان رنگی شاهانه در نظر گرفته میشود. دوستداران این رنگ به سمت معنویت تمایل داشته و رگههایی از خلاقیت در آنها دیده میشود.
همیشه ایدههای شگفت انگیزی ارائه میدهند و اگر شما هیچ ایدهای در مورد چیزی نداشته باشید میتوانید به آنها تکیه کنید اگرچه آنها اغلب خود را برتر از دیگران میدانند.
بعد از ازدواج زندگی و شکل آن مسیر تازه ای را طی میکند و اگر هنوز هم عادت های دوران مجردی را داشته باشیم باعث بوجود آمدن مشکل خواهد شد.عادت هایی مثل رفیق بازی. در مقوله ازدواج، شرط لازم یک بلوغ و پختگی عاطفی است که به همسران کمک میکند تا همواره در مسیر زندگی زناشویی مرزهای آن را رعایت کنند؛ یعنی زن و شوهر بایستی بتوانند یک هویت زوجی شکل بدهند.
لازمه شکلگیری این هویت زوجی هم بالطبع این است که فرد (زن یا شوهر) بتواند از خودخواهیهای دورهی مجردی دست بردارد. اگر این هویت شکل نگیرد افراد دچار چنین مشکلاتی میشوند.
سلام. دختری 31ساله هستم حدود یکسال ونیم هست که با همسرم که یک سال از من بزرگتر هست ازدواج کرده ام / ما همدیگرو واقعا دوست داریم و لحظه ای تحمل دوری همدیگرو نداریم ولی وقتی باهم هستیم همش با هم مشاجره و دعوا داریم .
نمیدونم چرا ولی حرف همو نمیفهمیم . شوهرم به شدت به یکی از دوستان خود وابسته هست و هر جا که تصمیم میگیری بریم پیشنهاد میدهد که او هم باشد و این موضوع بیشتر باعث اختلاف ما میشود . من دوست ندارم همه جا با دوست شوهرم باشم و دوست دارم یک مسافرت دو نفره هم داشته باشیم ولی شوهرم اصلا اعتقاد به مسافرت یا مهمانی دونفره ندارد.
شرایط زندگی من طوری هست که از خانواده ام جدا هستم و چون تنها هستم و کارمند و در روزهای عادی فقط شبها همسرمو میبینم ، دوست دارم روزهای تعطیل با همسرم باشم ولی وی این با هم بودن را دوست ندارد
و ترجیح میدهد در روزهای تعطیل هر کس برای خود برنامهای جدا داشته باشد و حتی به من پیشنهاد میدهد که دوستانی برای خودم پیدا کنم و با آنها زمانم را بگذرانم / لطفا راهنماییم کنید.
پاسخ :
دکتر سید محمد بهشتیان روانشناس مرکز مشاوره بیدار در پاسخ به این سوال نوشت: در ابتدا لازم است به این نکته اشارهکنم که در مقوله ازدواج، شرط لازم یک بلوغ و پختگی عاطفی است که به همسران کمک میکند تا همواره در مسیر زندگی زناشویی مرزهای آن را رعایت کنند؛
یعنی زن و شوهر بایستی بتوانند یک هویت زوجی شکل بدهند. لازمه شکلگیری این هویت زوجی هم بالطبع این است که فرد (زن یا شوهر) بتواند از خودخواهیهای دورهی مجردی دست بردارد. در مورد مسئلهی پیشآمده برای این خانم باید گفت با اینکه همسرشان ازدواجکردهاند، ولی مثل یک فرد مجرد رفتار میکند.
به نظر میرسد همسرشان ویژگیهایی لازم برای شکل دادن به یک هویت زوجی را ندارند؛ یعنی اینکه زن و شوهر واقعاً احساس کنند که زن و شوهر هستند و در مقابل هم مسئولیت و تعهد دارند.
نشانه هایی مثل اینکه ایشان کمتر دوست دارند با خانمشان باشند و همیشه ترجیحشان این است که دوستشان هم حضورداشته باشد و تمایل بهتنهایی در روزهای تعطیل، میتواند نشاندهندهی عمق شکاف مرز و هویت زوجی و هویت زناشویی باشد که در ایشان ایجادشده است.
لازم به ذکر است که این هویت زناشویی، بسته به توان ظرفیت شناختی و ویژگیهای روحی و روانی متفاوت افراد برای بعضی از افراد ممکن است دیرتر شکل بگیرد یا حتی در برخی از افراد بهسختی شکل بگیرد و اتفاقا منبع خیلی از مشکلات زنوشوهری هم همین است. همین عدم شکلگیری هویت زوجی طرفین که میتواند منبع خیلی از طلاقها هم باشد.
بهطورکلی میتوان گفت شکلگیری این هویت زوجی-زناشویی، بخشی از آن شامل پختگی و بلوغی است که فرد در طول دورهی زندگی از والدین خودش میآموزد و بخشی از آنهم نیاز به درمان و مشاورهی رواندرمانی دارد. اتفاقا یکی از کارهایی که مشاورهی پیش از ازدواج انجام میدهد، همین است که به زن و شوهر کمک میکند بتوانند با کنار گذاشتن خودخواهیهای دورهی مجردی و حفظ حریم.
منظور از حفظ حریم این است که فرد بتواند پس از ازدواج ارتباطش را با کسانی که در خارج از رابطهی زوجی هستند، مدیریت کند. مثلاً در ارتباط با دوستان اینکه بتواند ارتباطش را بهطور محدود حفظ کند با دوستانش. البته این محدودیت به معنای حذف و قطع ارتباط نیست.
از نظر بنده این زن و شوهر بایستی که برای ترمیم رابطه و شکلدهی هویت و رابطهی درست و سازنده و ادامه زندگی به یک زوج درمانگر-رواندرمانگر مراجعه کنند؛
زیرا که هرچهقدر هم که این خانم اعتراضشان بهحق باشد، ولی اگر به همین صورت ادامه بدهند و بیشتر اعتراض کنند، ممکن است که همسرشان را بیشتر در جبهه قرار بدهند و این تصور را بری او به وجود بیاورند که میخواهد دوستش را دور کند.
بنابراین پیشنهاد کلی و اصلی بنده به ایشان همین است که با مراجعه به زوج درمانگر، بتوانند هر یک هویت زوجیشان را شکل بدهند. توجه داشته باشید که اگر این هویت از همین ابتدای زندگی شکل نگیرد، بعدها این عدم شکلگیری میتواند منبع تعارضات شدیدتری باشد.