هفت صبح

گلچین اخبار و اطلاعات روز

هفت صبح

گلچین اخبار و اطلاعات روز

خودروی شورولت، تسلا را شکست داد


وب سایت پدال: شورولت بولت به‌عنوان یک هاچ‌بک تمام برقی برای اولین بار در نمایشگاه CES امسال رونمایی شد. اما شورولت به‌تازگی بُرد مسافت این هاچ‌بک تمام برقی را طبق اندازه‌گیری‌های EPA (آژانس حفاظت محیط‌زیست ایالات‌متحده) اعلام کرده اسـت.

 

 خودروی الکتریکی شورولت که تسلا مدل۳ را شکست داد

بولت با یک‌بار شارژ کامل باطری‌ها می‌تواند مسافت قابل‌توجه ۳۸۰ کیلومتر را طی کند.این رقم حدود ۳۰ کیلومتر بیشتر از یکی از اصلی‌ترین رقبای بولت یعنی تسلا مدل ۳ اسـت. علاوه بر این، امتیاز دیگر بولت نسبت به مدل ۳ این اسـت که بولت ظرف چند ماه آینده برای فروش راهی نمایندگی‌های شورولت می‌شود یعنی یک سال زودتر از عرضهٔ تسلا مدل ۳٫

 

 خودروی الکتریکی شورولت که تسلا مدل۳ را شکست داد

برای پی بردن به بُرد مناسب بولت می‌توان آن‌را با یکی دیگر از جدیدترین خودروهای الکتریکی جنرال موتورز یعنی شورولت اسپارک EV مقایسه کرد که بُردی معادل تنها ۱۳۰ کیلومتر دارد. شورولت بولت مجهز به قوای محرکهٔ تمام برقی شامل یک موتور الکتریکی ظرفیت بالا اسـت که ۲۰۰ اسب بخار قدرت و ۳۶۰ نیوتن متر گشتاور تولید می‌کند. برق موردنیاز این موتور توسط یک پک باطری ۶۰ کیلووات ساعتی تأمین می‌شود که توسط شرکت LG ساخته شده و در کف خودرو نصب شده اسـت.

 

 خودروی الکتریکی شورولت که تسلا مدل۳ را شکست داد

این موتور برقی به‌اندازهٔ کافی توان دارد که بولت را درزمانی کمتر از ۷ ثانیه از حالت سکون به سرعت صد کیلومتر در ساعت برساند. در کنار بُرد عالی، مزیت کلیدی دیگر شورولت بولت قیمت مناسب آن اسـت که از حدود ۳۷,۵۰۰ دلار شروع شده و پس از تخفیف‌های مالیاتی به کمتر از ۳۰ هزار دلار خواهد رسید. بدین ترتیب شورولت بولت نه‌تنها تا حد قابل‌توجهی ارزان‌تر از ب‌ام‌و I3 اسـت، بلکه حتی قیمت کمتری هم از محصول آیندهٔ تسلا مدل ۳ دارد.

 

خودروی الکتریکی شورولت که تسلا مدل۳ را شکست داد

 

خودروی الکتریکی شورولت که تسلا مدل۳ را شکست داد



لینک منبع

بازنشر: مفیدستان

این مطلب خودروی شورولت، تسلا را شکست داد در سایت مفیدستان


ادامه مطلب ...

کاپ لند اپل؛ شکست و بازگشت


چه باور کنید و چه نه، اپل زمانی این همه طرفدار را نداشت و مانند هر شرکت دیگری دست به اجرای پروژه‌هایی می‌زد که حتی به مرحله عرضه‌ در بازار هم نمی‌رسید. پروژه‌ کاپ‌لند (Copland) نمونه‌ای از این پروژه‌هاست.

رقابت با ویندوز

سال ۱۹۹۵ اسـت. این سال شما را یاد چیز خاصی نمی‌اندازد؟ درست اسـت، یکی از مشهورترین سیستم‌‌های عامل‌ تاریخ؛ ویندوز ۹۵٫ سیستم‌عاملی که امروز شاید وقتی محیطش را ببینید، به خنده بیفتید که چقدر سطح پایین و ساده بوده اسـت، ولی اگر از کاربران رایانه در دهه‌ ۹۰ بودید، ویندوز ۹۵ اتفاق بزرگی در سیستم‌‌های عامل‌ به شمار می‌آمد. کافی اسـت آن را با سیستم‌عامل پیشینش یعنی ویندوز ۱/۳ مقایسه کنید. ویندوز ۹۵ نخستین ویندوزی بود که محیط گرافیکی به معنای درست کلمه داشت، اولین ویندوزی که به دکمه‌ استارت و taskbar مجهز شد، نخستین ویندوزی که از اینترنت اکسپلورر برخوردار بود و بسیاری نخستین‌های دیگر.

بگذارید فضا را بهتر برایتان ترسیم کنم: مایکروسافت را کمی شبیه اپل امروزی تصور کنید و بیل گیتس را در اوج! مایکروسافت میلیون‌ها دلار برای تبلیغات ویندوز ۹۵ خرج می‌کرد؛ از آهنگ‌های مشهور آن زمان تا استفاده از بازیگران سریال بسیار محبوب «دوستان»، لوگوی ویندوز همه‌جا بود و حتی مردم برای خرید ویندوز ۹۵ صف می‌کشیدند!

لابد با خودتان می‌گویید این شلوغ‌بازی‌های ویندوز ۹۵ چه ارتباطی به اپل دارد؟‌ برای پاسخ بد نیست وضعیت اپل آن زمان را هم در نظر بگیرید؛ مدیرعامل بتازگی تغییر کرده، اوضاع فروش کامپیوترهای مکینتاش چندان جالب نیست، سیستم‌‌های عامل قدیمی‌شده یکی پس از دیگری با تفاوت‌های اندک عرضه می‌شود، شرکت دنبال پروژه‌هایی اسـت که بتواند دوباره خودی نشان بدهد و البته استیو جابز هم نیست که با کاریزمای مثال‌زدنی‌ خود محصولات را به خورد بازار بدهد. چند سالی از ارائه‌ سیستم‌عامل شماره‌ ۷ اپل یا System 7 می‌گذرد و اپل تازه System 7.5 را ارائه کرده اسـت. با تمام این اوصاف ویندوز ۹۵ یک تهدید بزرگ به شمار می‌آید، نه به دلیل محیط گرافیکی (که اپل بهترش را داشت) یا آن دکمه‌ استارت کذایی، نه؛ چیزی عمیق‌تر در درون این هیولا وجود داشت که مدیران و مهندسان اپل را به یک اندازه به وحشت انداخته بود: مدیریت وظایف.

عامل موفقیت ویندوز

مدیریت وظایف را به هیچ‌وجه بدیهی فرض نکنید. ویندوز ۹۵ در این زمینه دو ویژگی فوق‌العاده داشت که بسیار آینده‌نگرانه طراحی شده بود. اول، خاصیتی به نام عملکرد چندوظیفه‌ای پیشگیرانه (Preemptive Multitasking)، اما این خاصیت مهم چیست؟ در سیستم‌‌های عامل‌ اپل، هر برنامه تعیین می‌کرد چه مقدار از زمان پردازنده‌ را برای اجرا به خود اختصاص دهد؛ یعنی عملکرد چندوظیفه‌ای اشتراکی (Cooperative Multitasking). تازه همین عملکرد چندوظیفه‌ای خودش نوعی کلک هوشمندانه به شمار می‌رفت که از سال ۸۵ در سیستم‌‌های‌عامل‌ تک‌وظیفه‌ای اپل گنجانده شده بود. ولی هرکس که کمی از دانش رایانه بداند، براحتی متوجه می‌شود ایراد سیستم اشتراکی کجا بود: کافی بود نرم‌افزاری زمان زیادی از پردازش پردازنده را بگیرد و بعد به هر دلیل کرش بخورد، کل سیستم همراه آن کرش خواهد خورد! در مقابل سیستم پیشگیرانه‌ مایکروسافت به این صورت عمل می‌کرد که سیستم‌عامل تعیین می‌کرد به هر برنامه چه میزان زمان پردازنده نسبت داده شود.

ویژگی‌ دوم، تخصیص حافظه‌ دینامیک (Dynamic Memory Allocation) بود. در سیستم‌عامل اپل که از مدل استاتیک بهره می‌برد، هر برنامه ابتدا درخواست می‌کرد چه میزان حافظه‌ رم نیاز دارد و سیستم‌عامل این میزان را به‌صورت یک تکه و بلاک‌های پشت‌ سر‌ هم به آن می‌داد. این باعث می‌شد پس از مدتی حافظه‌ رم شبیه هارد دیسک قطعه‌قطعه شود. در حالی‌که در مدل دینامیک ویندوز، هر برنامه به میزانی که نیاز داشت و به‌صورت دینامیک قطعات مجزایی از رم را دریافت می‌کرد.

سیستم شماره‌ ۸

با در نظر گرفتن این واقعیت که سیستم‌های‌‌عامل‌ اپل عمرشان را کرده‌اند، مدیران اپل به این فکر افتادند شرکت به یک سیستم‌عامل کاملا جدید نیاز دارد. این‌گونه بود که پروژه‌ کاپ‌لند (بر‌گرفته از نام یک آهنگساز آمریکایی) در سال ۱۹۹۴ استارت زده شد؛ سیستم‌عاملی که قرار بود اواخر سال ۹۶ با عنوان System 8 به بازار عرضه شود.

تغییرات مثل عادت همیشگی اپل از ظاهر آغاز شد؛ تمی کاملا جدید با نام پلاتینیوم برای این سیستم‌عامل طراحی شد. تمی کم و بیش سه‌بعدی با رنگ و سایه (در مقابل نسخه‌های قدیمی‌تر که بیشتر سیاه و سفید بودند). همچنین دو تم دیگر نیز به پلاتینیوم اضافه شد و سیستم‌عامل طوری طراحی شده بود که کاربران قابلیت افزودن تم‌های دیگر را نیز داشته باشند، اما قسمتی که بیشترین تغییرات را داشت Finder (برنامه‌ مدیریت فایل) بود. جایی که علاوه بر ظاهر تمیز‌تر، بالاخره عملکرد پیشگیرانه‌ وظایف پیاده‌سازی شد. زمان پاسخگویی سیستم‌عامل کاهش یافته بود و کاربران می‌توانستند چند عمل کپی را با هم شروع کنند. در کنار اینها، سیستم گرفتن و انداختن فایل‌ها در فولدرها پیشرفت قابل ملاحظه‌ای کرده و حتی سیستمی شبیه tab در فایندر قرار داده شده بود که کاربر می‌توانست فولدرهایی را در پایین صفحه قرار دهد تا هر موقع که به آن نیاز داشت با یک کلیک آنها را باز کند.

افزون بر اینها، تغییرات اصلی عمیق‌تری هم در راه بود. معماری سیستم‌عامل تفاوتی اساسی کرده بود و برخلاف نسخه‌های پیشین، سیستم‌عامل به‌صورت بومی (Native) با پردازنده‌های PowerPC که در آن زمان در کامپیوتر‌های اپل به کار می‌رفت، کار می‌کرد. حتی کرنل سیستم‌عامل هم دچار تغییر شد و کاپ‌لند از مدل مایکروکرنل (MicroKernel) که مدرن‌تر بود بهره می‌برد.

آغازی بر یک پایان

تا اینجای کار اگر خودتان را جای مهندسان اپل بگذارید، می‌گویید: «این ویژگی‌ها تا همین جا خوب اسـت دیگر! سیستم‌عامل را آماده و عرضه کنیم.» حدس می‌زنم آنها نیز بعدها با خودشان می‌گفتند کاش همین‌ کار را کرده بودند، اما مگر ایده‌آلیسم افراطی اپل می‌گذاشت! خاصیتی که کار را خراب کرد، همان چند‌وظیفه‌ای پیشگیرانه بود. ویژگی‌ای که زمان زیادی برای پیاده‌سازی برد و مهندسان با خودشان فکر کردند به موازات آن، چند چیز دیگر را هم اضافه کنند. اینجا بود که ویژگی‌ها یکی از پس دیگری به کاپ‌لند اضافه می‌شدند: جاوا، نمایش سه‌بعدی، سیستم جدید شبکه، ارتباط اشیا در داخل برنامه‌ها و حتی قابلیت چند کاربری.

طولی نکشید کاپ‌لند بیش از آن‌که شباهتی به یک سیستم‌عامل داشته باشد، به مجموعه‌ای عظیم از ویژگی‌ها تبدیل شد. با این روند رشد، تست و آزمایش سیستم‌عامل هم سخت‌تر می‌شد. کار به جایی رسید که مشخص شد سیستم‌عامل به زمان معین نمی‌رسد و حتی در داخل اپل عده‌ای به شوخی می‌گفتند سیستم‌عامل احتمالا تا حدود ۲۰۳۰ به بازار عرضه شود! کارایی اسفبار سیستم‌عامل هم مزید بر علت شده بود. در مراسم WWDC سال ۹۶، دموی بسیار محدودی از سیستم‌عامل نمایش داده شد که حتی با همین محدودیت هنگ می‌کرد و کرش می‌خورد!

پس از آن نمایش فضاحت‌بار، وضعیت بد ادامه پیدا کرد و مدیرعامل آن زمان اپل یعنی گیل املیو (Gil Amelio) به این نتیجه رسید که فکری جدی برای این قضیه بکند. براین اساس، املیو خانمی به نام الن هنکاک (Ellen Hancock) را از یک شرکت سخت‌افزاری استخدام کرد تا مدیریت تیم مهندسی را به عهده بگیرد. این مدیر جدید عاقلانه‌ترین تصمیم ممکن را در آن اوضاع گرفت: پروژه‌ کاپ‌لند به‌صورت موجود کنسل و ویژگی‌های آن مرحله‌ای و به‌صورت نسخه‌ای به سیستم‌عامل قبلی اضافه شود. همچنین شرکت برای ساختار اصلی به دنبال خرید یک سیستم بیرونی باشد. بر این اساس، پس از مذاکرات طولانی و بررسی گزینه‌های مختلف، مدیران اپل تصمیمی گرفتند که آینده‌ خودشان و آینده‌ دنیای رایانه را تغییر دهند: خرید شرکت NeXT و سیستم‌عامل آن یعنی NeXTSTEP. اما نکته‌ تاریخی در این خرید، خود سیستم‌عامل نبود؛ بلکه مؤسس شرکت NeXT بود که به واسطه‌ این خرید به شرکت اصلی‌اش بازگشت: استیو جابز.

درس‌ها

مراقب خزش ویژگی‌ها (Feature Creep) باشید! همیشه‌ هنگام افزودن ویژگی‌ها هدف پروژه را در نظر داشته باشید و نگذارید ویژگی‌ها تحریکتان کنند.

گاهی لازم اسـت کمی از غرورتان کم کنید و از افراد دیگر برای حل مشکل کمک بگیرید. حتی اگر این غرور مردانه باشد و یک زن دید مدیریتی بهتری نسبت به شما داشته باشد.

ترکیب و همکاری را چه در محصول و چه در شرکت فراموش نکنید. جمله‌ گیل املیو در مورد کاپ‌لند این بود: «مجموعه‌ای از قطعات جداگانه، هر کدام توسط یک تیم متفاوت… که انتظار می‌رفت به نحوی جادویی با هم کار کنند!»

محمود صادقی – ضمیمه کلیک



لینک منبع

بازنشر: مفیدستان

این مطلب کاپ لند اپل؛ شکست و بازگشت در سایت مفیدستان


ادامه مطلب ...

چهره های موفق و پولداری که اول شکست خوردند

چهره های موفق و پولداری که اول شکست خوردند 

شکست جزئی از زندگی است,اما اینکه بعد از شکست ها چه تفکراتی داشته باشیم ما را با بقیه تمایز میدهد و افراد موفقی هم هستند که در اول امر شکست خوردند اما تسلیم نشدند. شکست، تحقیر، جواب رد شنیدن و مورد تمسخر واقع شدن همه ی ما را آزار می دهد و گاهی ترس از این ها باعث می شود که وارد میدان رقابت نشویم.

 

با این حال افراد برجسته ی زیادی بوده اند که تمامی این موارد را تجربه کردند اما باز هم از هدف خود عقب نشینی نکردند.

 

شما هم فکر می کنید که با پیروزی نهایی فاصله ی زیادی دارید؟ یا حتی ممکن است فکر کنید که هیچ وقت به هدف خود نخواهید رسید؟ اما این توصیه ی همیشگی را به خاطر داشته باشید که اغلب اوقات شکست ها یک گام شما را به موفقیت نزدیک تر می کنند. اگر از آن دسته افرادی باشید که فکر می کنند زندگی ناعادلانه است، کاملا حق با شما است.

 

بعضی افراد در رسیدن به موفقیت خیلی خوش شانس هستند و خیلی زود به نتیجه می رسند حال آنکه عده ای دیگر باید زحمت خیلی زیادی بکشند. اگر خود را جزو دسته ی دوم می دانید، صبوری و ثبات قدم کلیدهای موفقیت دستیابی به اهداف تان است.

 

در ادامه لیستی از افراد معروف ارایه خواهیم داد که پس از شکست هایی که متحمل شدند، میدان را خالی نکردند. دیدگاه “هرگز تسلیم نشو” به آن ها کمک کرد که به یکی از موفق ترین ها در عرصه ی کاری خود تبدیل شوند.

 

وینستون چرچیل

چهره های موفق و پولداری که اول شکست خوردند

چرچیل قبل از این که برنده ی جایزه ی نوبل ادبیات شود دوبار به عنوان نخست وزیر انگلستان انتخاب شد. اما مسیر رسیدن او به موفقیت هایش چندان هم هموار نبود. در دوران کودکی، چرچیل در کلاس ششم مردود شد. حتی در سیاست هم طعم شکست را بارها تجربه کرد و هر دفعه که می خواست وارد نقشی در دنیای سیاست شود با شکست مواجه می شد.

 

با این حال او هرگز دلسرد نشد و باز هم به تلاش خود ادامه داد تا این که توانست در ۶۲ سالگی نخست وزیر انگلستان شود.

 

والت دیزنی

چهره های موفق و پولداری که اول شکست خوردند

والت دیزنی، به عنوان مرد پشت صحنه ی میکی موس و دیزنی ورلد در جهان شناخته شده است. به دلایلی نامعلوم، اولین شرکت انیمیشن دیزنی دچار ورشکستگی شد. ضمن این که وقتی در دفتر روزنامه مشغول به کار شد، توسط سردبیر به دلیل “نداشتن خلاقیت” اخراج شد. او برای این که سرمایه ی مربوط به ساخت دیزنی لند را پیدا کند ۳۰۲ بار جواب رد شنید!

 

جری ساینفیلد

چهره های موفق و پولداری که اول شکست خوردند

خیلی ها جری ساینفیلد را می شناسند اما شاید چیز زیادی از گذشته ی او ندانند. بار اولی که ساینفیلد جوان روی صحنه رفت تا نمایش کمدی خود را در مقابل جمعیت اجرا کند زبانش بند آمد. از آنجا که تجربه ی اولش موفق نشد، مورد تمسخر و هو شنیدن مخاطبان قرار گرفت با این حال ساینفیلد باز هم شب بعد روی صحنه رفت و این بار توانست با خنده و تشویق حضار مواجه شود.

 

مرلین مونرو

چهره های موفق و پولداری که اول شکست خوردند

هر چند که مونرو خیلی زود به موفقیت دست پیدا کرد اما این طور نبود که به راحتی وارد عرصه ی هنر شود. مونرو در کودکی تحت تربیت خشنی قرار داشت و وقتی می خواست وارد بازار کار شود خیلی از طراحان مدل به او گفتند که تنها به عنوان منشی می تواند مشغول به کار شود. باز هم مونرو از رویاهای خود دست برنداشت و طولی نکشید که به یکی از هنرمندان شاخص دنیا تبدیل شد.

 

هریسون فورد

چهره های موفق و پولداری که اول شکست خوردند

مدیران ساخت فیلم در اولین فیلم هریسون فورد به او گفتند که شایستگی تبدیل شدن به یک ستاره را ندارد. اما هریسون به آن ها اثبات کرد که سخت در اشتباه هستند. او توانست با نقش آفرینی هایی مثل “هان سولو” و “ایندیانا جونز” به موفقیت چشم گیری دست پیدا کند و برای چندین دهه به عنوان یک سوپراستار معرفی شود.

 

استفان کینگ

چهره های موفق و پولداری که اول شکست خوردند

استفان کینگ یکی از نویسندگان معروف دنیا است که پرفروش ترین آثار را ارایه داده است. اما او هم از تجربه ی شکست مستثنی نبود.

 

به طوری که رمان مهیج “کری” او با ۳۰ بار جواب رد مواجه شد و همین عامل باعث شد که او تسلیم شود و آن را به سطل زباله بیندازد. اما همسرش کتاب را پیدا و او را تشویق کرد که به تلاش خود ادامه دهد. در نهایت کینگ توانست ناشری را برای چاپ این کتاب متقاعد کند.

 

لوییزا می آلکوت

چهره های موفق و پولداری که اول شکست خوردند

اراده و پشتکار به آلکوت کمک کرد تا رمان کلاسیک “زنان کوچک” را به دنیا معرفی کند. او تلاش های زیادی برای چاپ کتاب کرد در حالی که در همان زمان مجبور بود برای تامین مخارج خانواده اش به عنوان خدمتکار در خانه ای مشغول به کار شود.

 

الویس پریسلی

چهره های موفق و پولداری که اول شکست خوردند

بدون شک پریسلی یکی از مشهورترین هنرمندان تاریخ است. نام او حتی دهه ها بعد از مرگ نابهنگامش زنده ماند. سال ۱۹۵۴ بود که الویس فاصله ی زیادی تا ستاره شدن داشت و بعد از اولین اجرایش اخراج شد و به او پیشنهاد شد که به جای خوانندگی به دنبال رانندگی کامیون باشد!

 

خیلی از چهره های شاخص دنیا طعم فقر، رد شدن و شکست را چشیده اند با این حال هیچ گاه رویای خود را کنار نگذاشتند. شاید این جمله کمی بیش از حد تکراری به نظر برسد اما واقعیتی است که تا آن را قبول نکنیم به پیروزی نمی رسیم: “بدون شکست هیچ موفقیتی وجود ندارد.”

 

 


ادامه مطلب ...